فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

پیچیدگی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پل جاسوسان

داستان بازی و کارگردانی فوق العاده

خوب نمایی آمریکا عالی

سراسر نمای خرمشهر

امروز م با رئیسش سر پنجره اتاقش دعوا کرد منم دیدم حالش بده هواهم خوب بود گفتم مرخصی بگیریم بریم پل طبیعت اونم اومد و با متروی شلوغ رفتیم حقانی حالا انقدر شلوغ بود هر میخواستم بهش بگم پیاده شیم آنتن و نت نداشتم. خلاصه هفت تیر پیاده شدیم و سریع دوباره سوار شدیم چون تقریبا رسیده بودیم.

از مترو که اومدیم بیرون یاد پانارومای دفاع مقدس چون دیگه فرصتی نمیشد. رفتیم جای بدی نبود و یه فیلم قشنگ رو گنبدش برامون نمایش داد. بعد اومدیم برون یکم تو پارک دفاع مقدس چرخیدیم بعد رفتیم بوستان طالقانی یکم نشستیم و رقتیم پل طبیعتم یکم نشستیم بعد رفتیم راه چوبی ساندویچ سرد خوردیم که چون من پول نداشتم اون حساب کرد. بعد برگشتیم رفتیم پل باریکه و کلی خوش گذشت.

کتاب من دروغ

من حاضرم هرکاری بکنم ولی زندگیم پایدار باشه ولی مخاطبم باید بدونه تنها چیزی که من بارها بهش فکر کردم که باعث میشه من خودم زندگی رو خراب کنم دروغ یا هرگونه عدم شفافیته
این عدم شفافیتی که من بخاطرش زندگیم رو خراب میکنم ممکنه سر یه موضوع کم اهمیت باشه ولی وقتی همسرم اعتماد منو به خودش از بین ببره من چجوری تو مسائل مهم بهش اعتماد کنم

کتاب من زنان

به نظرم جایگاه دخترا باید قدر خودشونو بدونن بدون که خیلی با ارزشن بدونن که به ناراحتیشون به هیچ قیمتی نمی ارزه

رفتار با یه خانم خیلی مهمه هیچ وقت تو نمیتونی یه دختر رو ناراحت کنی به خاطر هیچ چیز

و یه دختر هیچ وقت نباید بخاطر هیچی ناراحت باشه باید بگه به جهنم

جایگاه زن و مرد برابرن اما نه مثل هم مردا آهنن به یه دردی میخورن و خانوما کریستالن و به یه درد دیگه

کتاب من انسانیت

انسانیت یعنی

یه بخش با ارزش از وجود خودتو با درد بکنی و بی منت ببخشی

هم دردی و زر زر کردن و اینا حرف مفته

پول اضافتو ببخشی مفت نمی ارزه

ببخشی بعد به روش بیاری به درد نمیخوره

در واقع وقتی تو کمک به دیگران میکنی ولی وقتی یکی از ت کمک میخواد بهش نه میگی یعنی تو به خودت کمک میکنی

انسانها نیاز به کمک کردن دارن پس ثوابی برات نخواهند نوشت وقتی اونجوری که خودت میخوای کمک میکنی

970812

در نهایت اگه از همه اینا گذشتی و فکر کردی داری کار میکنی که خوبه همونجا فاتحه کار خوبت رو بخون :) فکر کردی آدرم خوبی هستی؟ خاک تو سرت :)

کتاب من تصمیم گیری

برای تصمیم گرفتن نیازه که با همه مشورت کنی

آدمای مختلف سنای مختلف تجریه های مختلف

به قول انیشتین

ایستادن برشانه غولان


ولی باید دقت کنی

که هیچ کس تقریبا هیچچچچکس پیشنهادی که به دردتو بخوره نمیده همه اولویت های خودشونو دارن

که هیچچچچکس برای تو و تصمیماتت ارزشی قائل نیست یعنی یه زری میزنن پاش وای نمی ایستن

که هیچچچچکس اگه اشتباه بکنه مسئولیت اشتباهش رو به دوش نخواهد کشید و تو میمونی و اشتباه مردم

که هیچچچچکس هیچی نمیدونه حتی اگه مادرت باشه که از سه تا خوان قبلی بگذره اینجا میمونه چون نمیدونه شرایط و اولیت های تو چیه


پس با همه مشورت میکنم ولی تصمیم نهایی رو خودم میگیرم

به قول خودم

ترجیح میدم اشتباه خودم رو زندگی کنم تا علاقه دیگران

نماز جمعه

هفته پیش یه شک اشتباه داشتم داشتم با دوستم راجع بهش حرف میزدم و به سمت نماز میرفتم

اون پشت تلفن میگفت نمازت قبول نیست منم تو بغل اونی که میگشتمون گفتم من برای نماز نیومدم:)

تو دانشگاه تهران تو یه فضای مسقف بود و خیلی شلوغ نبود وقتی امام تو گفتن کلمات نرم افزارو فضای مجازی در تقبیح شون دچار مشکل شده بود من داشتم آمد نیوز میخوندم

بعد از نمازم رفتیم پارک

خواب

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

احساسات

تو تبریز دوسه تا دوست دانشجوی روانشناسی داشتم که این هی آزمونای مختلف ازمون میگرفتن یکی از این تست ها تشخیص احساسات مخاطب از رو عکس چهرشون بود. تشخیصای من تو این تست به طور متوسط عصبانی تر و ناراحت تر از چهره واقعیشون بود :|

اساسا معتقدم این ممکنه به تربیت و جامعه ای که توش بزرگ شدی برگرده. یادمه شیرازیا اینطوری نبودن و خیلی ملایم با همه چی برخورد میکردن.

باید خودم رو در این خصوص کنترل کنم. مخصوصا مه تو جامعه 72 ملت هرکسی یه جوریه همه نمیتونن تو رو درک کنن.

یادمه یه بار یکی رو دیدیم تو راهرو داشت مسواک میزد! تازه خمیر دندون از دوطرف دهنش زده بود بیرون من خیلی حس بدی بهم دست داد ولی تو همین لحظه سعید که باهام بود بهش گفت چه دندونای قشنگی درآوردی :)

اعدام دختر باکره

کسی در مقام داستان سرایی گفت: امامزاده یعقوب را در شهر مصر در بالای منار شغال درید

یکی گفت: امامزاده نبود پیغمبرزاده بود

یعقوب نبود یوسف بود

مصر نبود کنعان بود

منار نبود چاه بود

شغال نبود گرگ بود

تازه اصل داستان هم دروغ بود

برگرفته از کتاب آیت الله منتظری فصل ده بخش تاکید بر پرهیز اعدام زنان و دختران محارب

ایشان به امام میفرمایند:

تمام تلاش من بر این بود که زنان و دختران را اعدام نکنند، چون در آن وقت بسیاری از کسانی که در ارتباط با مجاهدین خلق دستگیر می شدند دختر بودند و اینها را به عنوان محارب اعدام می کردند؛ من یک روز به امام عرض کردم : "آقا همین طور که در فتاوای فقها آمده که مرتد زن اعدام نمی شود در مورد محارب هم بعضی از فقها گفته اند که محارب زن نباید اعدام شود و این مساله در بین فقها خلافی است، بله اگر قاتل باشد حکم قاتل اعدام است چه مرد باشد و چه زن فرقی نمی کند؛ ولی در مورد غیر قتل، در محارب و مرتد زن به این شکل نیست، شما دستور بدهید که این دختران را اعدام نکنند، اینها معمولا فریب خورده اند، یک اعلامیه به آنها داده اند خوانده اند، شعارهای تندی یاد آنها داده اند و اینها هم که اکثرا اهل تشخیص نیستند، تحت تاثیر قرار گرفته اند، مدتی زندان به اینها بدهند بلکه متوجه اشتباهات خود بشوند و بعد آزاد شوند. امام فرمودند: "خوب به آقایان بگویید دختران را اعدام نکنند. من هم از قول امام به مسئولین تشکیلات قضایی، به مسئولین اوین و جاهای دیگر گفتم دختران منافقین را اعدام نکنید
گفتم دیگر حق ندارید برای دختران حکم اعدام بنویسید، این حرفی بود که من گفتم، بعد آمدند این طرف و آن طرف این طور وانمود کردند که فلانی گفته دخترها را اعدام نکنید اول آنها را صیغه کنید بعد اعدام کنید! در خارج از کشور هم منافقین این را دست گرفته بودند، اصل جریان همین بود که من عرض کردم .

در صورتی که دختر باکره عمدا مرتکب قتل نفس شود و اولیای مقتول درخواست قصاص نمایند. حکم قصاص با همان حالت باکره بودن جاری می شود. هر کسی که محکوم به قصاص گردد، با همان حالتی که محکوم به قصاص و اعدام شده باشد، اعدام می شود. فرق نمی کند دختر باکره باشد یا غیر باکره.(  امام خمینی، تحریر الوسیله، مؤسسه دار العلم‏، قم، ج2، کتاب القصاص، م 49.)

پس "در اسلام دختر مرتد را اعدام نمیکنند" یعنی" حکم ارتداد زن اعدام نیست"

دوما مگه میشه دختر رو به زور صیغه کرد؟ در اسلام رضایت شرطه اگه کسی رو به زور صیغه کنی شرعی عمل نکردی

سوما هرکی هر غلطی میتونه بکنه به اسلام ربطی نداره مگه تو گوانتانامو اسلام جاریه که این همه شکنجه میشه؟


این روزها

خر تو خر نه حتی شیر تو شیر نصف خیابونا و کوچه ها بسته تو نصف دیگه یه طرفه  و دو طرفه گیر از ماشین و ویلچر مثل زامبی دنبال غذا تو صف قیمه یا رو که غذاشو گرفت داد زد وای نایستین همش برنج و لپس.

یکی گفت میرسه؟ اونیکی گفت غذای امام حسین برکت داره به همه میرسه. از تو داد زدن وای نایستین غذا تموم شد.

این دوسه روزه همش داشتیم خونه رو مرتب میکردیم ولی همش غذای امام حسین بود که بهمون رسید. کلی هم استرس ساس کشیدم.

 

اقتصاد

راجع به سرمایه گذاری که تو کشور ما پول داره دائم ارزششو از دست میده اما با شرایط و انواع مختلف حالا باید چیکار کرد

1- دلار یک سرمایه گذاری که معمولا ارزش دارایی شمار و حفظ میکنه مگر در موارد نادری که دولت آمریکا پول بی پشتوانه چاپ کنه که در اون شرایط در هر صورت همه ضرر میکنن. البته این اسمش سود نیست جلو گیری از ضرره و در بحرانها راه حل سریع و خوبیه که نقد شوندگی بالایی هم داره

2- طلا که شبیه دلاره اما به واسط دخالت های بانک مرکزی یکم بعضی وقتا حباب داره مثل الان که قیمت جهانی طلا در قیمت دلار کمتر از ارزش ریالی طلا تو ایرانه البته این حباب بعضی وقتا سود آوره بعضی وقتا ضرر ده

3- ماشین که به نظرم با توجه به انحصاری و بی صاحب (هردمبیل) بودن صنعت خودرو جالب نیست هرچند که خودرو به طبع قیمت ارز قیمتش تغییر میکنه

4- ملک بازار خوبیه که باتوجه به قدرت نقدشوندگی پایین برای سرمایه زیاد بلا استفاده خوبه

5- در شرایط کنونی اگه ملک دارید برای اجاره اگر 100ی 3 بتونین اجاره بگیرین بهتر از رهنه چون سالی 60 درصد سود بدون ریسک به شما میده هیچ کدوم از بازارهای بالا سود تضمین شده ندارن.

6- سپرده پس انداز با توجه به روال 4 دولت گذشته نشون داده دوره اول ریاست جمهوری دوره ثباته و پس انداز تو بانک کار خوبیه ولی تو دوره دوم خیر البته منظور از  دوره دوم از ابتدای شروع دوره تا پایان گذار از پله می باشد

970630

باید توجه داشت بلاخره همه چیز باید گرون بشه اما بازارها به فراخور سرعت نقدشوندگی و توانایی مردم برای ورود بهشون یا تاثیر بازارهای دیگه روشون  با فاصله مثل دومینو گرون میشن حالا باهوش اونیه که بتونه از همه بازارها سود ببره مثلا تو موج اول رو دلار و طلا تو موج بعدی بورس و آخر هم مسکن

تحویل

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ری توئیت

خیریه

چرت و پرت

شرع



they live

یه فیلم مسخره دیگه که توژانر کودک بود تقریبا

emoji

ایموجی رو دیدم مسخره بود. یاد داستان نخودی خودمون افتادم. ولی باعث شد برم معنی چندتا ایموجی رو بخونم

کدزدن

از گرفتن اولین وب سرویس تا الان دهنم آسفالت شده iis ران نمیشه sql سرور و ویژوال به هزار دلیل روش نصب نمیشه کلید رو نمیخونه css ها رو نمیخونه یعنی پیر شدم در هفته ای که گذشت...

notebook

یه فیلم عشقولانه خیلی قشنگ با بازیهای فوق العاده که نمایش زیبای عشق بود

مژده

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دلار

حتما اینم ببینن میگن ایرانی ها دلار را آتش زدند :)



توئیتر

1.فعلا مسکن نخرید

2.فعلا خودرو نخرید

3.فعلا دلار نخرید

4.فعلا موبایل نخرید

5.فعلا سکه نخرید

6.فعلا طلا نخرید

7.فعلا کتاب نخرید

8.فعلا دارو نخرید

9.فعلا برنج نخرید

10.فعلا پوشک نخرید

11.فعلا نوار نخرید

12.فعلا شیر خشک نخرید

12 برنامه معیشتی دولت برای عبور از شرایط نا بسامانی اقتصادی

منبع توییتر

Doctor Strange

فیلم قشنگ و فانتزیی بود که جلوهای ویژش شبیه ماتریکس بود حسش شبیه fountain جلوهای ویژه ش خیلی قشنگ بود اما یکم انگار عوامل به حرف خودشون اعتقاد نداشته باشن یکمی یوش اغراق بود یا بعضی جاها شبیه فیلمای غیر جدی ولی خوب بود.


WebService

بلاخره اولین وب سرویس رو گرفتم

:D

با یه ابزار چارت هم ارتباط خوبی برقرار گردم

:)

هم خونه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

her

فکر کنم دومین فیلم هالیوودی بود که امسال دیدم. قبلا صحنه هاییش رو دیده بودم خوشم از قیافه مرده نمیومد ولی دیشب دیدم خوشم اومد. واقعا حس جالبی داشت فیلمه. مردی که عاشق سیستم عاملش میشه سیستم عاملی که کلا اشتراکیه ...

شعله ور

سه شنبه با مهدی و داداشش رفتیم شعله ور رو دیدیم بد نبود فیلم برداری و طراحی صحنه هاش خیلی خوب بود تعلیقاشم خوب بود و منو تا آخر فیلم کشید. کمپ کارگریه قشنگ بود. بعدشم رفتیم پیتزا زدیم طبقه بالای سینما آزادی. که چرب و بد مزه بود.



جنایت و مکافات

بلاخره تموم شد

کتاب قشنگی بود  با به تصویر کشیدن حالات روحی شخصیت ها بخصوص قهرمانش

این اخرا منم افسرده شده بودم مثل راسکلینکف

اخر داستان قلبت به تپش میفته و دیگه نمیتونی کتاب رو زمین بزاری

قبلاهم گفتم من معمولا با قهرمان داستانها نمیتونم همزاد پنداری کنم ولی منم یکم راسکلینکفم


داستایوسکى و نیچه
من تا مدت های مدید، فکر می کردم و کاملاً از این بابت مطمئن بودم که داستایوسکی، نظریات راسکلنیکف رو از حرف های نیچه اقتباس کرده. حدس می زدم که اون دوره حرف های نیچه باب طبع جوان های تحصیل کرده بوده و راسکلنیکف نماینده ی این قشر. این که گروهی از مردم راهبر هستن و گروهی "سوسک"، اگه راهبرها برای پیش بردن بشریت به سمت کمال والاتر اخلاق "سوسک" ها رو زیر پا له نکنن، "سوسک" ها کل عالم رو میگیرن.
میشه حدس زد که چقدر، چقدر تعجب کردم وقتی دیدم داستایوسکی مقدم بر نیچه بوده. میشه حدس زد که چقدر شیفتگی م نسبت به داستایوسکی و عظمت فکرش بیشتر شد.

https://www.goodreads.com/review/show/766318778

خوابگاه

سخته وقتی کمدت کوچیکه وقتی یه نفری برا مدیریت تغذیه وقتی ساعت دوازده باید برگردی وقتی سقف تختت کوتاهه ... تنهایی روزای تعطیل و نداشتن وقت و انرژی کافی

نمیدونم واقعا سردرگمم یا حس غروب جمعه گرفتم نمیدونم فکر میکنم بی هدفم یکم زبان میخونم بعد میرم برنامه نویسی بعد رابطه بعد فاز تغییر شغل بعد دوباره رفتن 

اوضاع مسخره ای دارم 

خواب دیدم خوابگاه افتاده تو طرح ولی ما جابجا نشدیم ساختمون کلا جابجا شد

یه روز معمولی

امروز یک شهریور هیچ کاری نکردم مثل مریضا رو تخت افتاده بودم ولی الان که نزدیک غروبه یادم افتاد یه کارایی کردم

هشدار

ای ارتش عراق! اطاعت از این مخالف اسلام و قرآن نکنید و به ملت‏‎ ‎‏بگرایید و دست امریکا را که از آستین صدام بیرون آمده است قطع‏‎ ‎‏کنید و بدانید اطاعت از این سفاک، مخالفت با خدای متعال است و‏‎ ‎‏جزای آن عار و نار است.(654)‏

19 / 1 / 59

منبعhttp://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_123869/کتاب/دفاع_مقدس_جنگ_تحمیلی_در_اندیشه_امام_خمینی_س_/هشدار_به_ارتش_عراق

منبعhttps://www.radiozamaneh.com/178187




رضا یزدانی

دیشب با مهدی اینا رفتیم کنسرت رضا یزدانی سالن همایشهای مزخرف برج میلاد. تجربه ای شد که دیگه بالکن همایشهای برج میلاد نریم. سن رو که اصلا نمیدیدیم کیفیت صدا هم خوب نبود. ولی خیلی خندیدیم از صف مسخره ای که ۲۰۰ متر بود حدود یکساعت معطلی داشت و نیازی هم بهش نبود. تا خانواده ای که بخاطر اینکه بلیطشون سالن میلاد نمایشگاه بین المللی بود از هم باشید یا اسانسور سواری غیر حرفه ای و ... اهنگاش رو از رو هم نمیتونستیم بخونیم از ۵۰۰ نفر شامل اسپانسر و مربی جوجش هم تشکر کرد. اینم نقشه طول صفیه که نشکیل شده بود

هزارپا

دیروز که چه عرض کنم جمعه رفتیم هزارپا رو ببینیم

فیلم قشنگی بود یعنی بد نبود خندیدیم

چیزی که خیلی توش نظر منو جلب کرد بازی با کلماتی بود مثل اهمیت رضایت خدا برای ساقی و دزد و نمایش ریا و در واقع بی اثر بودن رفتار ایدئولوژیک مثل ثواب اینا 

که فردا تو سازمانم آرمان دیده بود منو ولی اونو ندیده بود

سلول بنیادی

دیروز رفتیم مرکز پذیره نویسی سلول های بنیادی محک بزاق دهانم رو نمونه دادم که شاید اگه به کسی خوردم بتونم سلول کمک کنم اینم یکمی توضیحات از سایت خودشون

یکی از مشکلات پیوند سلول‌های بنیادی، وجود اهداکننده مناسب است که غالبا، یک بیمار حدود 25 درصد شانس دارد تا از والدین، خواهر و برادر و یا خویشاوندان سلول‌های بنیادی سازگار دریافت کند.
مواردی چون تک فرزندی نیز زمینه کاهش این شانس را فراهم کرده است. 
مراحل عضویت

1- فقط کافی‌است یک ساعت از وقت خود را به کودکان مبتلا به سرطان اهدا کنید. به همین منظور برای انجام نمونه‌گیری جهت انجام Typing  HLA که از طریق بزاق دهان صورت می‌گیرد، به محک مراجعه کنید.
2- پس از تکمیل فرم پرسشنامه، نمونه بزاق دهان خود را در اختیار مسئول آزمایشگاه قرار داده تا پس از آزمایشات مربوطه، اطلاعات نمونه HLA در مرکز پذیره‌نویسی سلول‌های بنیادی خون‌ساز محک  ثبت گردد که در آینده و در صورت پیدا شدن فرد سازگار، اهدای سلول‌های بنیادی صورت گیرد.
3- پس از مشخص شدن سازگاری شما و یک بیمار نیازمند به پیوند در آینده طی تماسی این موضوع به  اطلاع شما خواهد رسید.
4- پس از این اقدام در صورتی که هنوز داوطلب اهدا باشید، در مرکزی که فرد گیرنده بستری است، حضور می‌یابید. در فرآیند اهدای سلول‌های بنیادی، از خون محیطی فرد داوطلب استفاده می‌شود. در ابتدای این فرآیند، به مدت 3 تا 5 روز تزریق زیر جلدی برای تحریک سلول‌های بنیادی مغز استخوان در فرد داوطلب صورت می‌گیرد که از این طریق تعدادی از سلول‌های بنیادی وارد خون محیطی می‌شوند.
5- برای جداسازی سلول‌های بنیادین خون‌ساز فرد در یک فرایند 3 تا 4 ساعته خون محیطی از بدن شما دریافت شده و وارد یک دستگاه دارای ست یکبار مصرف می‌شود. سلول‌های بنیادی از خون جدا شده و مابقی خون به بدنتان باز گردانده می‌شود. این سلول‌های بنیادی خون‌ساز به‌دست آمده به فرد گیرنده تزریق می‌گردد.

رستوران گردان

هفته اخر سال گذشته رفتیم بوفه رستوران گردان برج میلاد باحال بود انقدر خوردم تا فرداش حالم بد بود

یه تعداد ادم ریش دار به نظر گردن کلفت واقعی هم اونجا بودن یکیشون با یه خانم روشنفکر اومده بود. پنج شیش تا مرد بودن نشسته بودن دوتا میز اونورتر معلوم بود یه کاره اقتصادیی هستن از اونایی که بری توشون سریع و زیلد پیشرفت میکنی و احتمالا اخرش میکشنت :|

آتشکده و کلیسا

خیلی وقت بود میخواستم این دو جا برم ولی بخاطر کلاسهای پنجشنبه جمعم نمیتونستم

اول رفتم آتشکده ادریان تو سی تیر که یه ساختمون وسط یه حیاط متوسط رو به کوچیک بود. بجز سر ستونها و سردر نمای روبروی نما هم از معماری خاص هم خبری نبود. بلیطی نبود. 

یه خانم مسئولم داشت که ادم نمیتونست از ظاهرش حدس بزنه که نگهبان آتش همینه یا نه. چقدر هم اصرار میکرد از کتابها عکس بگیرم.

پشت معبدهم همکیشان داشتن میوه میخودن. تو معبدم دوتا دختر هم کیش بود که ادرس کلاه سفیدارو بهم دادن

تو معبد بوی اتیش زغال مطبوعی جاری بود و اتش تو یه جایی شبیه اتاق با ۴ تا پنجره دورتا دورش وسط معبد بود

اتیش کوچولویی تو یه مجمر طلایی رنگ با یه هیزم گنده دیرسوز روش داشت میسوخت چند جا لیوان اب که یه شعله مثل شمع روش روشن بود و از یه روغن که رو اب بود روشن بود گذاشته بودن. داخل یه پنجره که شیشه نداشت هم یه ظرف خاکستر بود که نمیدونم مال چی بود. کنار در ورودی هم کتاب خرده اوستا شبیه قران تو مساجد گذاشته بودن. راستی برگشتنی دیدم خانومه دیگه اجازه نمیداد کسی وارد معبد بشه چون میگفت شلوغ شده.

بعدشم رفتم کلیسای مریم مقدس درست روبروی معبد که گفتن برا نطافت امکان بازدید نیست برو هفته دیگه بیا.

بعد سوار اتوبوس شدم رفتم کلیسای کریم خان که تو راه فهمیدم اسمش سرکیسه

چقدر امروز گرمه

کلیساعه رو خوب دیدین حتما نمای بیرونیش خیلی چنگی به دل نمیزنه رفتم تو دیدم یکی دوتا غیر هم کیش دیگه هم هستن ولی اینجا یه ده نفری داشتن عبادت میکردن.

در اصلی بسته بود از در سمت چپی وارد که میشدی یه سالن بزرگ با سقف بلد و چهارتا ستون بود. همه دیوارها نقاشی داشتن سمت چپ یه جایی بود که کلی شمع روشن بود. به نظر میرسید مردم روشن کرده باشن روبرو هم چندتا سازه مرمری نازیبا بود که نمیدونم محراب بود یا چی رو سن هم یه تعدادی اشیا مقدس گذاشته بودن


دارکوب

دیروز با صفا رفتیم سینما استقلال فیلم دارکوب رو دیدیم

با بازی جمشید آریا و امین حیایی و مهناز افشار و اینا فیلم سیاه و بدبختی که ارزش هنری بالایی نداشت ولی بدم نبود

یکم از سازمان حرف زدیم یکم از کنسرت و فیلم و اینا

الکامپ

هفته پیش الکامپ بودم بدک نبود سالن خنک با دور دور احسان و ارباب رجوع زبان نفهم مثل ولایتیه و پیرزنه و هلووینه ولی جهانیان قشنگ بود

طلا

یه روز خریدم 255 همون روز خرید از من 235 بود بعدش ریخت تا 220 بعد دوباره اومد و خرید خودش رو زد روزی که 267 شد با شک شاخ درآوردیم بعدشم تا 318 رفت :) الان 300 عه

کلاس

در یه حرکت ناباورانه شرکت منو فرستاد کلاس ای اس پی : کلاس خوبی بود و هد هد هم خیلی خوب بود دوستشم چه چشایی داشت

ولی به خاطر کلاس نتونستم زبان رو ادامه بدم :( انشالله از فردا دوباره شروع میکنم

مهیلا

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

عمو

عمو اومده بود باحال بود چند روز خوب رو گذروندیم از برج میلاد و بلیطی که یک ماهه باطل میشد تا نائب و کباب و ترشی عالیش تا پل طبیعت و تصویر خوب ونادرست برا آپامه و کباب دنده بی کیفیت و فامیلای پنجاه ساله و خوشگل :) ولی درهرصورت به دلار و تلگرام خوردیم :| تی شرت های قشنگم :))

خونه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تفریح

کنسرت عصار خیلی خوب بود تو دی ماه بود وسط اون اعتراضات همین که رفتیم تو پارکینگ و ماشینا رو دیدیم فهمیدیم طرفدارای حکومت به بسیجیها و مذهبی ها محدود نمیشن و احتمالا پولداراهم طرفدارن

عصار فوق العاده بود هیکلش خنده دار بود ولی صداش خدا مخصوصا تیکه هایی که با تماشاگرا حرف میزد آدم خیلی حال میکرد صدای مردونه جذاب. کنسرتشم خوب بود با مهدی و علیرضا و مرتضی. وسطشم یه عده بچه آورده بود که مزه آدیونس خوب داشتن رو بفهمن :) و یه دختره که تکنوازی میکرد.

کلی هم سلیبریتی معرفی کرد که الان یادم نیست.

صندلی ماهم مطابق معمول ردیف آخربود

هفته پیشم رفتیم نمایش فوق العاده  ریچارد سوم با بازی درخشان حامد کمیلی و شهردار هاشمی و پیک :))) با تیکه های جالب مثل - چه حسی داری + هیچی و به قیافه نیست به کیفیته و پیک سومم و ...

چهارشنبه هم رفتیم یک روز آفتابی با بازی پارسا پیروزفر بدک نبود رابطه الکی یه موفق با یه ناموفق

سینما هم نمیرم فکر کنم فقط عصبانی نیستم رو دیدم :(

کتاب و فیلم

کتاب زیاد نخوندم فقط حکایت دولت و فرزانگی و کیمیاگر رو دوباره خوندم الانم ماههاست جنایت و مکافات دستمه

فیلمم ندیدم حتی یادم نیست چه فیلمیایی دیدم حس میکنم اشتباه کردم وبلاگ رو رها کردم

روزهایی که از دست رفت

خیلی وقته که وبلاگ ننوشتم اشتباه اجباری بود وقت نداشتم ولی بد نیست راجع به مسائلی مثل عمو مهیلا و مژده کلاس زبان و برنامه نویسی ریچارد سوم یک روز تابستانی کنسرت عصار و طلا کنکور بگم

اعصاب خوردی

اعصابم خورده کارام پیش نمیره ولی این پست رو گذاشتم که فقط به خودم بگم اصلا مسئله جدی نیست

امروز و این هفته کلی وقت گذاشتم برای تعمیر لب تابم که اتفاقا خیلی هم درست نشد ولی درست شدنش فقط ۱۰۰ تومن خرجشه پس بیخود ناراحتم. حتی ارتقاش به زحمت هفتصد تومن خرج داره

اعصابم از این کلاس امنیت خورده که نمیتونم اصلا سر دربیارم اما چارش فقط دوتا پاور پوینت و یه هفته درس خوندنه اونم فوقش قبول نمیشم اصلامهم نیست

یه ذره کار اذیت میکنه که باید بیخیال بشم

خیلی دارم همه چی رو حساب کتاب میکنم و شاید دارم برا خودم مشغله ذهنی غلط درست میکنم شاید باید نماز بخونم

ارزش مادی کل گرفتاریهام ۵۰۰ هیچی نیست ولی من به اندازی کسی که کنکور رد شده ناراحتم

کوربابای دنیا

فیلسوفان

حرف های خیلی بی معنی که فیلسوفان آن را نگفته باشند وجود ندارد.

رومن سیسرو

۱۹۷ جهان های موازی


لفظ قشنگ

روزی من و بخت و غم و شادی باهم
کردیم سفر به ملک هستی ز عدم
چون نوسفران به نیمه ره بخت بخفت
شادی ره خود گرفت ، من ماندم و غم .

یغما.

پیانیست

فیلم خوبی بود ولی به پای زندگی زیباست نمیرسد