فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

احساسات

تو تبریز دوسه تا دوست دانشجوی روانشناسی داشتم که این هی آزمونای مختلف ازمون میگرفتن یکی از این تست ها تشخیص احساسات مخاطب از رو عکس چهرشون بود. تشخیصای من تو این تست به طور متوسط عصبانی تر و ناراحت تر از چهره واقعیشون بود :|

اساسا معتقدم این ممکنه به تربیت و جامعه ای که توش بزرگ شدی برگرده. یادمه شیرازیا اینطوری نبودن و خیلی ملایم با همه چی برخورد میکردن.

باید خودم رو در این خصوص کنترل کنم. مخصوصا مه تو جامعه 72 ملت هرکسی یه جوریه همه نمیتونن تو رو درک کنن.

یادمه یه بار یکی رو دیدیم تو راهرو داشت مسواک میزد! تازه خمیر دندون از دوطرف دهنش زده بود بیرون من خیلی حس بدی بهم دست داد ولی تو همین لحظه سعید که باهام بود بهش گفت چه دندونای قشنگی درآوردی :)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.