فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

یادداشت

دیر به دیر میام وبلاگ خیلی وقت ندارم هیچ کار مهمی هم ندارم ها اما وقت هم ندارم انقدر وقت ندارم که دیگگه برنامه ریزی برای آینده رو گذاشتم کنار رفتم چندتا بازی نصب کردم نشستم بازی میکنم

قبول

بعد از کم لطفی های پیاپی سنجش انگار دوباره دوستم داره منم دوستش دارم

میتوان

میتوان با زیرکی تحقیر کرد

هر معمای شگفتی را

میتوان تنها به حل جدولی پرداخت

میتوان تنها به کشف پاسخی بیهوده دل خوش ساخت

پاسخی بیهوده ، آری پنج یا شش حرف


فروغ فرخ زاد رو کلا دوست ندارم

انتقام

بخشش حس بزرگیه. آدم باید بزرگ تر از موضوع باشه که بتونه ببخشه... راجع به اون موقعی که زورت نمیسه یا میترسی صحبت نمیکنم بخشش در عین قدرت حس شرافت مندیه.

انتقام اما در برابر بخشش نیست که هرچی اون خوب باشه این بده... نه اون جای خودش این جای خودش. به نظرم اگه حس انتقام نبود مثل اعتماد تو دنیا سنگ رو سنگ بند نمیشد. اما به نظرم هرکاری میکنی بکن ولی مثل یه مرد. ببخش نه از روی ترس یا انتقام بگیر ولی نه با ترس.

فروشنده

یه فیلم خوب متوسط خوب

با بازیهای معمولی البته منظورم از معمولی اصلا متوسط سینمای ایران نیست اما یه چیز خارق العاده توش نبود. ولی خوب زیباییش تو طبیعی بودنش بود.

داستان یه اتفاق ناگوار تو زندگی یه خانواده معمولی. با داستانی خوب که به زیبایی پرداخت شده بود یکپارچگی داشت و نویسنده قشنگ عمل کرده بود. از اتفاقات اغراق شده سینمایی توش خبری نبود همه چیز واقعی بود مثل حس ترس که تو انتقام وجود داره. یا گیج بودن آدما موقعی که در تئوری قاطعانه باید عمل کنن. منظورم اینه که بازی ها و داستان خوب پرداخت شده بود.

فیلمبرداری خیلی خوب بود و آدم رو مثل سینمای سه بعدی تو فیلم تکون میداد. چیزی قابل ذکری از موسیقیش یادم نیست.

یه طنز خوبی تو بازی خانم بازیگر تئاتر وقتی از حموم میاد بیرون وجود داشت که ادم نمیدونست باید بخنده یا غصه بخوره که تف تو این سینما و مملکت. ولی صدرا کوچولو خیییییلی ناز بود.

سکانس ماکارونی خوردن رو دوست داشتم.

این کن برده بود!!!؟؟؟ :دی

آها اینم بگم که به نظرم آخر فیلمای فرهادی قشنگ معلومه چی میشه مثلا تو جدایی دختره با مادره میره اینجا هم این دوتا گاگول با خوبی و خوشی به زندگیشون ادامه میدن آخه کی تو دنیا هست که تو زندگیش با یک واقعیت غیرقابل بیان که همه میدونن روبرو نیست :)

من عاشث اسرائیلم

من همیشه آرزو داشتم رئیس جمهور آمریکا بشم از اون آرزوهایی که میدونم براورده نمیشه اما انگار مردم راهشو پیدا کردن

پیشرفت

تعریف کردن و  یا تقبیح افراد یه روال معمول تو زندگی روزانست.

اما تعریف کردن از یک رئیس خوب کار خوبیه؟

آیا تعریف و تشکر کردن از رئیس باعث پیشرفت میشه؟

فکر کنم آره اگه هدفت پیشرفت شغلی باشه...

یعنی اگه قراره کنکور دکتری قبولش احتمالا تعریف کردن از رئیست زیاد موثر نباشه...

و یا اگه هدفت از زندگی چیزی بجز کار باشه...

سیاری

امروز جلسه بودیم وزارت خوبه با دکتر سیاری همین...

جنگ

دفاع مقدس فرصت خیلی بزرگی برای انقلاب بود و انقلابی که این پتانسیل رو داشت شکست بخوره رو با گوشت و پوست مردم عجین کرد. از یه انقلابی که شاید خیلی بعد از پیروزی نقطه قوتی نداشت برای ایران یه تاریخ همیشه پر افتخار ساخت. این فرصت رو ایجاد کرد که بچه هایی که قرار بود هیچی نشن کلی اسطوره و قهرمان ساخته بشه ولی خوب همه اینا خیلی گرون بود و برای مردم اصلا ارزون به دست نیومد. خیلی ها تو جنگ آواره و بیچاره شدن..

ایستاده در غبار

داستان زندگی احمد متوسلیان که با وجود اینکه یک کار سفارشی بود اصلا هیچی از یک کار هنری کم نداشت. زندگی رو با تصاویر ساختگی و صداهای واقعی به سبک روایتگری تعریف میکنه که خیلی خلاقانه و درست انجام شده.

داستان کاملا سر و ته داشت و روال منطقی و روونیرو طی میکرد هرچند که به نظر میرسید بعضی قسمتهای زندگی ایشون نادیده گرفته شده باشه اما خوب شاید بشه به سبک نیمه مستند فیلم و نبود اسناد کافی ربطش داد. تو فیلم اصلا از اون قهرمان سازی های افراطی خبری نیست.

فیلم برداری و کارگردانی خوب بودن. اما طراحی صحنه ولباس و گریم فوق العاده عالی انجام شده بود و فضای بازار قبل از انقلاب تا جبهه و کردستان خیلی زیبا درست شده بودن.

بازی و تیپ هادی حجازی فر بازیگر نقش احمد عالی بود استایل خوب و حس خوب مخصوصا اونجاییش که ایستاد تو غبار و بیسیم رو بالا نگه داشت.

یه فیلم خوب.