فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

قم

دوشنبه گفتن: فردا قم. گفتیم: ساعت چند؟ گفتن: شب خبر میدیم. شب خبر ندادن صبح هشت رفتیم دیدیم خبری نیست. ساعت نه گفتن یک باید قم باشید جلسس. راه افتادیم ساعت 11 فهمیدیم جلسه کنسل شده! رفتیم یه جای دیگه. ساعت 5 داشتیم برمیگشتیم تهران تو راه گفتن بر گردید  قم فردا آموزش داریم. خلاصه بی خبر و مسواک و شونه و شلوار راحتی تا پنج شنبه شب.

ولی وای چقدر خوب بود شب اول رفتم زیارت ترکیدم از خوشی به ننم زنگ زدم کلی حرف خوب بهش زدم اونم گفت مشکل شک حل شده زیارت عالی بود. فردا شبش با یکی از بچه ها رفتیم بازار و زیارت شب چهار نفری بگو و بخند و فوتبال و ماست و چیپس و تخمه یاد خوابگاه افتادم. شب آخر هم رفتم پیش حاج آقا دیگه وای وای

فجر

عجب دهه مزخرفی سی سال برای جشنواره فجر عقده ای شدیم امسال که هم تهران بودم هم فیلم خوب کم نبود یه دونه هم ندیدم!!!

یکی میگه تستسترونت کمه میگم چی هست نشونه هاش چیه از کجا فهمیدی؟ میگه تو هنوز نشانه هاشو نداری...  من:| خو تو از کجا فهمیدی؟

یکی میگه میخوام زنگ بزنم نمیدونم طرف خوابه یا بیدار؟ میگم خوب اس بده. میگه آخه شمارشو ندارم!!! من :| خوب اسمش رو بگو از دفترچه تلفنت پیدا کنم. میگه آخه اسمشو نمیدونم!!!

پرفکت

امروز هم رفتم ارائه دادم پرفکت اونی که بهم یادداده بود وایساده بود نیگا میکرد یاد بگیره رفته بود برا رئیس تعریف کرده بود. مهندس ناظرمون هم که هرچی از بچه ها میخواد بهش نمیدن قبل از اینکه به من بگه آمادست رفته بود گفته بود. خلاصه همه چیز پرفکت سرگروه هستم پرزنتور هستم رئیس ازم راضیه امروز بهش گفتم زیر دوتومن نمیام گفت بیا راضیت میکنم  هه هه دو سال دیگه مشاور رئیسم!!!

مرگ بر شاه

از تلگرام من نه تکذیب میکنم نه تائید

ﺍﯾﻦ ﻣﺘﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺡ پهلوى ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮐﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﻋﻘﻞ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﻣﯽ ﻃﻠﺒﺪ:
( قابل توجه تهیه کنندگان فیلم معماى شاه)
 

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﻭ ﮔﻮﺵ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﮊﻧﻮ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺍﻭﺭﺍﻧﯿﻮﻡ ﻭ ﺩﺭﺻﺪ ﻏﻨﯽ ﺳﺎﺯﯼ! ﺗﻮﺍﻓﻖ ﺧﻮﺏ ﯾﺎ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ، ﻣﻬﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺎﺭﺯﺩ.

ﺍﻣﺎ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﯾﺎﺩﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﺑلندﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﻼ‌ﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ...
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﻭﺯﯾﺮ ﺍﻣﻮﺭﺧﺎﺭﺟﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻨﺎﺏ ﻇﺮﯾﻒ، ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻋﺒﺎﺳﻌﻠﯽ ﺧﻠﻌﺘﺒﺮﯼ ،ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻞ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﺎﺭﯾﺲ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﺎﻝ 1321 ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺍﻣﻮﺭﺧﺎﺭﺟﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﭘﻠﻪ ﭘﻠﻪ ﻃﯽ 30ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﺍﯾﺸﺎﻥ، ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺗﺸﺮﯾﻔﺎﺕ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺧﺎﺭﺟﻪ 1321 ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺳﯿﺎﺳﯽ 1322 ﺩﺑﻴﺮ ﺩﻭﻡ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﻮﺋﻴﺲ 1323 ﺩﺑﻴﺮ ﺍﻭﻝ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻟﻬﺴﺘﺎﻥ 1326 ﺭﺍﻳﺰﻥ ﺳﻔﺎﺭﺕ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ 1331 ﺳﻔﻴﺮ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻭﺭﺷﻮ 1338 ﺩﺑﻴﺮﻛﻞ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﻣﺮﻛﺰﻱ ﺳﻨﺘﻮ ﺩﺭ ﺁﻧﮑﺎﺭﺍ 1340 ﻣﻌﺎﻭﻧﺖ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﺎﺭﺟﻪ 1347 ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﺎﺭﺟﻪ 1349 ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﺯﯾﺮ ﺍﻣﻮﺭ ﺧﺎﺭﺟﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ 1351 ﺗﺎ 1357

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻘﻮﻁ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﻣﻮﺯﮔﺎﺭ ﺑﯿﮑﺎﺭ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﺭ ﺁﺷﻮﺑﺶ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻧﮑﺮﺩ.
ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺷﺪ،ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﺎﻧﺪ،ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ، ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﺵ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻣﺘﻬﻤﺶ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺟﺮﻣﺶ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ 1975 ﺍﻟﺠﺰﺍﯾﺮ(ﺣﺪﻭﺩ ﻣﺮﺯﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺭﻭﻧﺪﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﭘﺎﯾﻪ ﺧﻂ ﺗﺎﻟﻮﮒ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻫﺎﯼ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ)ﻭ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ ﺍﺣﺪﺍﺙ ﻧﯿﺮﻭﮔﺎﻩ ﺍﺗﻤﯽ ﺑﻮﺷﻬﺮ ﺍﻋﻼ‌ﻡ ﺷﺪ.
ﺍﺳﺘﺪﻻ‌ﻝ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ، ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻧﻔﺖ ﻭ ﮔﺎﺯ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻧﯿﺮﻭﮔﺎﻩ ﺍﺗﻤﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﺗﻀﯿﯿﻊ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ۲۲ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ ۱۳۵۸ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺑﻪ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ ﺑﺮﭘﺎ ﺷﺪ، ﺧﻠﻌﺘﺒﺮﯼ ﻣﻔﺴﺪ ﺍﻟاﺮﺽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ 11 ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ ﺳﺎﺑﻖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻗﺼﺮ ﺗﻮﺳﻂ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺷﺪ.

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭﯼ ﺑﺪﺭﻓﺘﺎﺭﯼ ﻫﺎ ﺷﺪ ﻫﺮﭼﻪ ﺧﻠﻌﺘﺒﺮﯼ، ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻣﺼﺎﺩﺭﻩ ﺷﺪ، ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﺎﺯﺣﻤﺖ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﺬﺭﺍﻧﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﻻ‌ﺧﺮﻩ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺼﺎﺩﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺭﺛﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻧﺪ.
ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ، ﻋﺒﺎﺳﻌﻠﯽ ﺧﻠﻌﺘﺒﺮﯼ ﺯﯾﺮ ﺧﺮﻭﺍﺭﻫﺎ ﺧﺎﮎ ﭘﻮﺳﯿﺪ ...
ﺟﻨﮓ ﺷﺪ، ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ 598 ﺑﺎ ﻋﺮﺍﻕ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﻣﻔﺎﺩ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩ 1975 ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺧﻠﻌﺘﺒﺮﯼ ﺧﺎﺋﻦ ﺑﻮﺩ!!


ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺍﺗﻤﯽ ﺷﺪ ﺣﻖ ﻣﺴﻠﻢ ﻣﺎ، ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻫﺎ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺧﻠﻌﺘﺒﺮﯼ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﺎ ﺧﺎﺋﻦ ﺑﻮﺩ!!

جردن

نِلسون رولیهلاهلا ماندِلا (زاده ۲۶ تیر ۱۲۹۷ برابر با ۱۸ ژوئیه ۱۹۱۸ - درگذشته در ۱۴ آذر ۱۳۹۲ برابر با ۵ دسامبر ۲۰۱۳) نخستین رئیس جمهور آفریقای جنوبی است که در انتخابات دموکراتیک عمومی برگزیده شد. وی پیش از ریاست جمهوری از فعالان برجستهٔ مخالف آپارتاید در آفریقای جنوبی و رهبر کنگره ملی آفریقا بود. او به خاطر دخالت در فعالیت‌های مقاومت مسلحانه مخفی محاکمه و زندانی شد. مبارزه مسلحانه، برای ماندلا، آخرین راه چاره بود؛ او همواره پایبند به عدم توسل به خشونت بود.
نلسون ماندلا در زمان دستگیری خود، در سال ۱۹۶۲، عضو برجسته کمیته مرکزی حزب کمونیست آفریقای جنوبی بود. فقط پس از درگذشت او بود که حزب کمونیست همزمان با کنگره ملی آفریقا این حقیقت تاریخی را اعلام کردند.

ماندلا در طول ۲۷ سال زندان، که بیشتر آن را در یک سلول در جزیره روبن سپری کرد، مشهورترین چهرهٔ مبارزه علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی شد. گرچه رژیم آپارتاید و ملت‌های طرفدار آن وی و کنگره ملی آفریقا را کمونیست و تروریست می‌دانستند، مبارزه مسلحانه بخشی جدایی‌ناپذیر از مبارزه علیه آپارتاید بود. ماندلا پس از آزادی از زندان در سال ۱۹۹۰، سیاست صلح‌طلبی را در پیش گرفت، و این امر منجر به تسهیل انتقال آفریقای جنوبی به سمت دموکراسی‌ای شد که نماینده تمامی قشرها مردم باشد.

«در طول زندگی‌ام خود را وقف مردم آفریقا کرده‌ام. با استیلای سفدپوسان مبارزه کرده‌ام، و با استیلای سیاهان نیز مبارزه کرده‌ام. به دنبال آرمان جامعه‌ای آزاد و دموکراتیک که همه بتوانند در آن در توازن و با فرصت‌هایی برابر زندگی کنند بوده‌ام. این آرمان من است که امیدوارم با آن زندگی کرده و بدان دست یابم. اما اگر نیاز باشد آماده‌ام برای این آرمان بمیرم.»

"توسل ما به مبارزه مسلحانه در سال ۱۹۶۰ با تشکیل (اومخونتو وسیزوه) شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا صرفاً اقدامی دفاعی در برابر خشونت آپارتاید بود. عواملی که ایجاب کننده مبارزه مسلحانه بود امروز همچنان باقی است. ما چاره‌ای جز ادامه نداریم. امیدواریم به زودی شرایطی برای حل این مسائل از طریق مذاکره فراهم شود، تا دیگر نیازی به مبارزه مسلحانه نباشد."

(سلام رهبر من)

ماموریت

دوشنبه قرارشد با مهندس بریم قم صبح رفتیم وزارت خونه تا جلسش با وزیر تموم شه بعد باهم رفتیم قم اونجا هم با کلی حرمت مهندس پرزنت کرد و برگشتیم امروز هم رفتیم مرکز بهداشت جنوب دوسه تا بهورز رو آموزش دادم یکیشون خیلی خوب بود باهوش خوشحال خوشگل تازه میخواست برنامه نویسی یاد بگیریه...

دوس دارم

یکبار دیگه حسم خوبه همه دوستم دارن سرکار عالیه با همه دوستم و مثل همیشه کسایی رو که دوست دارم هم من رو دوست دارن

اولین روز

امروز اولین روز کارم بود از بقیه هم خوشتیپ تر بودم هم با استعداد تر حتی باسوادتر هرچند نیاز نبود!!! جای خوبیه جای رشد داره همه جوونن

پل طبیعت

امروز پل طبیعت رو دیدم حالم بهتره خدا کمک کنه فردا اولین روز کاره الانم میخوام کوکو سبزی درست کنم

اتفاقات

امروز تئاتر اتفاقات رو دیدم تماشاخانه باران نبش فلسطین و انقلاب جای کوچولو و مرتب

یه نمایش کمدی خوب با بازی عباس جمشیدی ولی رئیس دفترش خیلی خوب بود خانم فریبا امینیان و کشیش هم عالی منصور اسکندری

یکم تئاتر در بیار بخندیم. ای کاش عقب به زمان برمیگشت، جلوشو گرفتن از عقب خودکشی کر، شصت سال حبس ابد صندلی الکترونیکی، مااااااچ هه هه

لطیفِ؟

کفشدوزک هم یه نوع سوسکه اما چون خوشگله همه دوسش دارن،

حالا باز بگید قیافه مهم نیست !


آش رشته تنها جایی بود که گیاهان موفق شدن بدون کمک گوشت
خودشون به تنهایی طعم مطبوعی تولید کنن
بقیه تجربه‌هاشون به شکست مطلق منجر شد


ﯾﻪ ﻧﺎﻇﻢ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ۱۸ ﻧﻔﺮﯼ ﻣﯿﮕﻔﺖ :
۹۹ ﺩﺭﺻﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﻼﺱ ﺧﻮﺑﻦ !
ﻣﻦ ﺭﻭﯼ ﺻﺤﺒﺘﻢ با ﺍﻭﻥ ﯾﮏ ﺩﺭﺻد ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﻄﻮﻧﻪ
ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮏ ﺩﺭﺻﺪ ﺍﺯ ۱۸ ﻧﻔﺮ میشه ۵۰۰ ﮔﺮﻡ


پسره همچین ﻣﯽﮔﻔﺖ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﭽﻪاﻡ ﭘﺴﺮ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﻧﺴﻞ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﻮﻧﻪ،
اﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﯾﻮﺯ ﭘﻠﻨﮓ ایرانیه


یه بار اومدم یه اسکناس پاره به یه راننده تاکسی بدم،
اینقد استرس داشتم نفهمه،
گفتم ببخشید آقا من همینجا پاره میشم


زنان ایرانی اگه نتونن یک گیاه رو تبدیل به مربا یا ترشی کنن
به آخرین حربه رو میارن و اونو تفت میدن میذارن تو فریزر

روزهای پیچیده

امروز صبح به نیت مرکز آمار رفتم تو راه از دانش پارسیان زنگ زدن ساعت ده برای 12 قرار گذاشتن تعجب بود معمولا انقدر زود قرار نمیزاشتن!!! خلاصه رفتم مرکز آمار دونفر آدم مهندس باهام محاصبه کردن بحثای تئوریک نرم افزاری و همکاری تیمی جای خوبی بود اونجا بودم از پارمیس زنگ زدن و مصاحبه تلفنی و فهمید سابقه کار برنامه نویسی ندارم گفت تماس میگیریم ولی معلوم بود زنگ نمیزنن بعد از آمار رفتم دانش پارسیان یه مصاحبه با یه خانم زشت که سفته خیلی براش مهم بود!!! و یه مهندس که میخواست منو گول بزنه که برم اونجا!!! اونم اوکی شد و گفتن یه مصاحبه میزاریم برای مدیرعامل که بعدا بهت میگیم بیایی بعد رفتم هفت تیر ساندویچ خوردم و دوباره از دانش پارسیان زنگ زدن و گفتن سه بیا مصاحبه مدیر منم گفتم سه کا دارم چهار میام و به جای 3 ساعت 2:15 رفتم شرکت نقطه از اول که رفتم تو یاد بسیج دانشگاه تبریز افتادم از رفیق آرمین منصوری و دخترای چادری تا اعلامیه های نماز و کفش در آوردن همین که رسیدم از متیران زنگ زدن گفتن سه ماه اول بیا آزمایشی ماهی یک و نیم بعد حقوق بیشتر میشه البته مراحل گزینشی داره که بعید نیست تا عید هم طول بکشه خلاصه نقطه هم تموم شد برگشتم دانش پارسیان مدیرعامله خوشش اومد و کلی گفت بیا و اینجا خوبه و از من و خودش هی تعریف کرد اونقدر که من فکر کردم اینجا میخوان من رو گول بزنن!!! آخرشم گفت شنبه بیا سرکار!!! یک و نیم...

زنده باد عشق پست مدرن رضا یزدانی

دیابت

اینم نمودار تغییرات انسولین و قند خون آدمی زاد از ویکی پدیا

وزن در قرآن

میدونستید قرآن وزن داره
میدونستید وزن عروضی چیه
میدونید وزن عروضی لا الله الا الله با ابیات
چندان که گفتم غم با طبیبان                   درمان نکردند مسکین غریبان
گر تیغ بارد در کوی آن ماه                   گردن نهادیم الحکم لله
یکیه؟
میدونستید وزن انا لله و انا الیه راجعون با ابیات
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد                   وجود نازکت آزرده‌ی گزند مباد
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد                   بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
یکیه؟
میدونستید نصر من الله و فتح غریب با ابیات
روشنی طلعت تو ماه ندارد                   پیش تو گل رونق گیاه ندارد
بر سر آنم که گر ز دست برآید                   دست به کاری زنم که غصه سر آید
یکیه؟

پگاه حوزه - 21 شهریور 1388 - شماره 262

می دانیم که بعضی از آیات قرآن، چنان که به نظر می رسد، موزون افتاده است. یعنی گهگاه آیه ای به تمامی، یا قسمتی از آیتی، یا دو سه آیه از آیات پشت سرهم، وزناً منطبق با بحری یا مزاحف بحری از بحور عروضی می افتد، چنان که می توان مصرع هایی در بحور مختلف از آن آیات استخراج کرد، فی المثل «لَنْ تَنالُوا البِرَّ حتی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّون» که تقریباً کمی بیش از شطری، شطر ابتدای آیه 92، از سوره 3 (آل عمران) است وزناً منطبق است با بحر رَمَلُ مُثَمَّنِ سالم در عروض فارسی (در عربی مُرَبَّع است نه مُثَمَّن، یعنی یک بیت مُثَمَّن فارسی در این بحر دو بیت عربی است) که بدین گونه تقطیع می توان کرد:

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن.

این نمونه عبارتی و جمله ای موزون بود از قرآن، که تمامت یک آیه نبود، بلکه چند کلمه بود از ابتدای آیه ای همچنان که ممکن است قسمتی از میانه یا انتهای یک آیه موزون افتاده باشد و منطبق با بحری از بحور که بتوان مصرعی از آن استخراج کرد، یا در مصرعی و یا بیتی تضمین کرد.

گاه بعضی آیات به تمامی (یک آیه تمام مثلاً) این چنین حالی دارد، که موزون افتاده است و منطبق است با بحری از بحور عروضی که می توان مصرعی تمام را تشکیل دهد، گاهی موزون کامل و تمام و کاملاً منطبق با افاعیل و ارکان بحر است بی هیچ زحاف و علت، یعنی بدون سکته و لنگیدن، مثل همان شاهد سابق: «لَنْ تَنالُوا البِرَّ حتی تُنْفِقُوا» که وزنش کامل است بی هیچ سکته و زحاف، و گاهی با اندک زحاف و سکته و لنگیدن، می توان عبارت یا آیتی قرآنی را در بحری گنجانید. البته این حکم و حال مربوط به زبان فارسی است که عروضش کوچک ترین و مختصرترین زحاف و سکته را نشان می دهد، و الّا در عروض عرب به قدری زحافات ثقیل فراوان است و به قدری اجازات شاعر عرب در اختیار زحافات مختلف هر بحر وسیع است که در خیلی موارد، موزون، و غیرموزون بودن اشعار عرب، در ذائقه و ذوق ساده و هموار ایرانی چندان تفاوتی ندارد و یحتمل از همین جهات است که ظریفی چون عبید زاکانی در لغتنامه و فرهنگ نقیضی و هزل آمیز خود «ناموزون» را «شعر عرب» معنی کرده است.

باری، مثال و شاهد آنکه یک آیه به تمامی موزون افتاده منطبق با بحری از بحور است، آیه اول سوره 48 (الفتح) است. با حذف تنوین و اصطلاح وقف حرف آخر کلمه آخر آیه، بدین گونه: «اِنّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبیناً» که تقریاً بر وزن مستفعلن مفتعلن فاعلن» یا فعل اخیر «فاعلات» - اتفاق افتاده است که، با قطع نظر از مختصر زحاف، یعنی با اندک مسامحه می توان این آیه را مصرعی از رجزهای عرب، یا از بحر سریع عرب و عجم به شمار آورد. با توجه به اینکه در بحر سریع فارسی، فعل اول از افاعیل عروضی نیز باید «مفتعلن» باشد نه «مستفعلن». به عبارت دیگر با همان مختصر مسامحه که ذکر شد می توان «مستفعلن مفتعلن فاعلات» را به جای «مفتعلن مفتعلن فاعلات» پذیرفت.

منبع

مصاحبه

صبح رفتم لب تاب رو دادم برای تعمیر از تارنما گستر زنگ زدن گفتن بیا با یه تومن شورع کن گفتم کمه و عصر هم شرکت متیران جای خوبی بود یکم مهندسی نرم افزار پرسیدن یکم اصول برنامه نویسی او او پی خوب بود

تحلیل

میگه داعش و اسد با همن مگه تو تحلیل ها رو گوش نمیدی؟ تمرکز نداری؟ میگه داعش و روسیه و ترکیه و اسد دستشون تو یه کاسس!!!

خدای من مهدی موقع شوخی هم انقدر چرت نمیگفت

میگه من خیلی با یه تاریخ نویس حرف زدم اولش حرف من رو قبول نمیکرد مقاومت میکرد ولی من دو هفته هر روز رفتم با هاش حرف زدم بعد یه ماه قبول کرد گفت فلانی تو راس میگی!!!

ماهها

میگه تو یه ماه بعد من میگیری من خرداد میگیرم تو شهریور!!!

بعد خودش فهمید اومد درستش کنه گفت

مهر آبان آذر دی بهمن اسفند فروردین اردیبهشت خرداد تیر تو تیر میگیری

خو چرا از مهر شروع کردی یه باره از مرداد شروع میکردی

مصاحبه

امروز صبح رفتم همکاران سیستم خیلی شرکت بزرگ و خوبی بود شش هفت طبقه ساختمون بزرگ رفتم تو عالی همه جنتلمن بعد تو مصاحبه با یه خانم خوب روسریش هم زیاد براش مهم نبود بیمه همه چیز ردیف 1200 نفر پرسنل داشت ولی چند مرحله گزینش دیگه هم داشت خلاصه خوب جایی بود فقط بدیش حقوق کمش بود که یه تومن بود.

بعد رفتم پارک ساعی یه کتاب خنده دار از مجله ها گل آقا خوندم

بعد رفتم رشد صنعت پیشرو اول بایه آقایی مثل خاکی اما جوون تر مصاحبه عمومی خیلی خوبی داشتم بعد از کلی معطلی رفتم با کارشناس آی تی شون بحث مقاله و موازی سازی یارو اینا خوب بود ولی کسی میخواستن مایکروسافت بلد باشه

بعد از تاخیر قبلی جای آخر دیر رسیدم هوشمند ارتباط ره گشا آقاهه دیرش بود زیاد صحبت نکردیم ولی فکر کنم چون میزنم 2 2.5 رد میشم :)

مصاحبه

هفته گذشته نهاد کتابخانه های عمومی م فاطمی ک نوربخش

خوب بود باوندپورم بود رئیسشون هم خانم خوبی بود راجع به مدرک و سوالی کلی مصاحبه معارف هم بعدا داشت کار خوب 2 میلیون

هفته گذشته  نمیدونم چی چی خ سردار جنگل

بد بود 3تا دخترو یه رئیس مرد گردن کلفت و از خود راضی اول یه سی # بعد دوتا اس کیو ال هیچی بلد بودم که حضور ذهن نداشتم اونم گفت خیلی به درد نمیخوری!!!

شنبه تارنماگستر م توحید خ باقرخان

خوب بود طرف زنگ زد کلی اطلاعات داد راجع به مصاحبه بعد رفتیم یارو کرمانشاهی بود با یه دوستش یکمی سوال پرسید جواب دادم و خوشش اومد

یکشنبه ایمن دابا پارسیان زعفرانیه اسد آباد

خوب بود چند نفری بودن و دوتا پسر بزرگتر از خودم آدمای خوب اومدن سوالایی پرسیدن و فقط گفتن حقوق یه تومن خیلی کم بود

بیشعوری

جدیدا با یه سری نصیحت ها مواجه میشم که به نظرم فراتر از مشورت گوینده اگه فکر کنه میفهمه که یا خودش یه چیزی نمیدونه یا من بیشعورم چون اون موضوع نصیحت کاملا بدیهیه. مثلا یکی میاد بهم میگه بری دکتری بخونی بهتره خوب خودم بهتر میدونم حتما مشکل دارم که نمیخونم یا یارو میگه برو کفش بخر خوب خودم میدونم حتما نمیتونم یا مثلا نرو ایلام کار کن خوب من بهتر میدونم که نقاشی کار من نیست. شمایی که داری نصیحت میکنی لطفا طرفت رو بیشعور مطلق فرض نکن وقتی یه کاری میکنه که مطلقا معلومه کار اشتباهیه بفهم شاید طرف ناچاره.