فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

فال سازمان

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست          می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت          وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد          این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

باده نوشی که در او روی و ریایی نبود          بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق          آن که او عالم سر است بدین حال گواست

فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم          وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم          باده از خون رزان است نه از خون شماست

این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود          ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست

951014

حال

به طور مشخص وقتی عصبانیم تصمیم غلط میگیرم. :|

باید درست رفتار کنم.

بعد هفتم

ببین عزیز من وقتی میگی هفت بعدی قشنگ معلومه هیچی از فیزیک نمیدونی بابا من برای درک بعد چهارم پیر شدم حالا تو میگی هفت بعدی؟ ولی خوب گذشته از این حرفا جمعه رفتیم پارک آب و آتش و پل و طبیعت و سینما هفت بعدیش انقدر هجان انگیز بود که میای بیرون دنیا برات کسل کنندست.

سعدآباد

امروز رفتم سعد آباد که خیلی فضای قشنگی داشت و خیلی بزرگ بود از ساعت 2:30  بعد از ظهر موزه های سفید و سبزم دیدم و وارد منطقه ممنوع تیراندازی و بازدید خارج از وقت و یکی دو نفرم دوست شدم و ... خوب بود ولی الان خیلی خیلی خستم...

زندان قصر

چهارشنبه رفتم باغ موزه قصر یه محلی که اول کاخ فتحعلی شاه بوده بعد ول میشه از 1308 میشه زندان تا سال 1382. خیلی فضای سبز دل انگیزی داشت خصوصا یه نم بارون هم زده بود. خود موزه هم یه سری بندهای زندان و صفحاتی از تاریخ معاصر رو نشون میداد که با راهنمایی عالی مسئولینش که برای من یه دختره کوچولوی بانمک بو دیگه خیلی خوب بود یه سوال تاریخی ازش پرسیدم گفت نمیدونم من فقط همین مسائل مربوط به موزه رو بلدم گفتم رشتت چیه؟ آخه فکر میکردم تاریخ ماریخ باید باشه گفت آی تی، گفتن انگار از تاریخ خوشتم نمیاد؟ گفت نه!!! یه بخششم که مربوط به زندان سیاسی بود یه خانمی که خودش زندانی اونجا بود راهنمایی میکرد. خاطراتش رو از اینجا دانلود کنید بخونید خیلی باحاله. بعد معلوم شد مجاهد بوده. بهش میگم شما جرمتون چی بوده میگه هیچی کتاب شریعتی و شرکت تو کلاساش. گفتم وای یعنی انقد خفقان بوده گفت آره البته اون موقعی که دست گیرم کردن مسلح بودم!!!


مشت

چیزی که منو میسوزونه اینه که سکانس اشغال نظمیه توسط مردم تو یتیم خانه ایران با هل دادن نمایش مشت به حالت مرگ بر انجام میشه. انگار اینا نمیخوان مردم انقلاب کردن رو یاد بگیرن.

مردم من به شما میگم که انقلاب با مشت و مرگ بر به هیچ جا نمیرسه شما ها که خودتون انقلاب دیدین چرا دیگه اینو باور میکنین؟ انقلاب با برنامه ریزی ایدئولوژی اسلحه خون و شکنجه و مقاومت سنگین به نتیجه میرسه.

این عکس انقلاب دروغه

اینا واقعیتن


یتیم خانه ایران

یه فیلم با داستان خیلی جالب در خصوص ایران صد سال پیش خوب من از اول نمیدونستم راجع به دوم مقطع از تاریخه هر چند تاریخ اون مقطع رو بلد بودم. از همون اول فیلم معلوم بود با یه فیلمبرداری خوب طرف هستیم و بلافاصله اوگوی روایت فتح یادآوری میکرد این یه کار سفارشیه حتی اگه از سابقه طالبی صرف نظر کنیم، مشخصا از سفارشی منظورم کار ضعیفه ولی نبود، سفارشی بود اما ضعیف نه. خوب روایت فتح اتگلیس رو میکوبه همون طور که تو سکانس آخر با نمایش ملوانای دستگیر شده توسط سربازان سرفراز خلیج فارس دیالوگ میرزا رو یاآوری میکرد که دیگه بچه های ایران از سرباز و سفیر انگلیسی نمیترس.

داستان فیلم داستان قحطی و بیماری فراگیریه که مردم باهاش دست و پنجه نرم میکنن و انگلیسی که منفعت طلبانه به اون بی توجهه. خوب البته اگه من بی عرضه باشم دشمن سوارم میشه.

فیلمبرداری و دکو پاژ عالی بود، انتخاب مناره و مسجد چیزی بود که تو فیلمبرداری بهتر نشون داده شد بود تا تو کارگردانی. طراحی صحنه هم خوب بود انگار ما اینها رو یاد گرفتیم. اما بازی های سیاهی لشگر یکی خوب بود یکی بد.

کارگردانی چنگی به دل نمیزد. ما عادت کردیم به بازی های حسی قوی که آدم رو میگیره تو بیان دیالوگ ها تو یه اتاق به صورت نشسته و نمایش احساسات مادری که بچه شو از دست داده که این ها حتی با بازی ضعیف هم میشه یکاریش کرد اما معمولا سکانسهای اکشن یه جاشون میلنگه به نظرم سکانس اکشن خیلی مهمه و قدرت کارگردان رو نشون میده چیزی که تو این فیلم هم نمره قبولی نگرفت.

موضوع دیگه اینه که آدم متوجه میشه ما داستان خراب کنیم نمیخوام بگم فیلم بد بود اما با این داستان فیلم در حد اسکار باید ساخته بشه البته اسکار که ارزش نداره منظورم فیلم با ارزشه. با داستان مزار شریف هم آشغال ساختیم اما اونا با سقوط سن پترز بورگ مو به تنت سیخ میکنن انگار اصلا تو هم متولد همون شهری دلت برا تک تک آجرا میسوزه اما تو یتیم خانه ایران تو سالن گه گاه صدای خنده میشنیدم.


اخبار

آخرین گزارش از پیشرفت کار نیروگاه برق اتمی بوشهر انتشار یافت. در این گزارش ضمن اعلام پیشرفت 40 تا 100 درصد دو نیروگاه بوشهر، آمده است: «با توجه به اینکه در حال حاضر تولید نیروی برق در شبکه‌ی سراسری کشور بیش از سه هزار مگاوات نیست، نیروگاه اتمی بوشهر با جمع تولید 2400 مگاوات تولید عمده‌ای به رفع کمبود تولید نیروی برق کشور خواهد کرد.»

24 اردیبهشت57


محمدرضا پهلوی، پادشاه ایران در مورد وقایع چند روز قبل قم و شهرهای دیگر در یک مصاحبه مطبوعاتی شرکت کرد. در این مصاحبه، غلامحسین صالحیار سردبیر روزنامه اطلاعات نظر شاه را درباره حوادث چند روز اخیر پرسید. شاه گفت: «در اثر این آزادی‌هایی که ما دادیم، اینها به راه افتادند و فکر کردند که با دوتا مقاله نوشتن در اینجا و سه تا تلفن زدن به اروپا یا آمریکا امید تقسیم مجدد کشور امکان دارد.» وی در مورد ماهیت تظاهرکنندگان افزود: «این‌ها وقتی پرچمی با علائم مخصوص به اهتزاز درآوردند، دیگر خیلی مطالب علنی شد.» وی گفت: «به نظر آنان هرچه مظاهر تمدن و پیشرفت است، نباید وجود داشته باشد. حالا می‌خواهم ببینم این مملکت را با این وضع این‌ها چگونه می‌خواهند اداره کنند؟»

تیم ملی فوتبال ایران در ورزشگاه سی هزار نفری تولوز با یک بازی درخشان و درخور تحسین مغلوب تیم ملی فرانسه شد.در نیمه‌ی اول این بازی ابتدا تیم فرانسه با یک گل از تیم ایران جلو افتاد، اما پاس علی پروین به غفور جهانی و پاس جهانی به عقب و شوت عالی حسن روشن بازی را به تساوی کشاند. در نیمه‌ی دوم تیم فرانسه گل پیروزی را به ایران زد.قرار است تیم ملی ایران، پس از این دیدار در سه مسابقه با تیم ملی هلند، تیم باشگاهی بروژ بلژیک و تیم پاری سن ژرمن فرانسه بازی کند.

25اردیبهشت 57


در جریان تظاهرات دانشجویان ایرانی مخالف حکومت در شیکاگو، که در مقابل سرکنسولگری شاهنشاهی ایران در شیکاگو صورت گرفته بود، صدها دانشجوی مخالف شرکت کردند.
در جریان این تظاهرات میان یکی از طرفداران دولت و دانشجویان مخالف درگیری نیز رخ داد. این تظاهرات با حضور پلیس مواجه شد و سرانجام منجر به دستگیری 173 نفر و مجروح شدن تعدادی از ماموران پلیس و دانشجویان شد. روزنامه کیهان هوایی در توضیح این خبر نوشت: «زد و خورد 650 دانشجوی کمونیست ایرانی با پلیس آمریکا»

26 اردیبهشت


گرهارد ریتزل سفیر آلمان فدرال در ایران اعلام کرد دو نیروگاه اتمی بوشهر که به ارزش 10 میلیارد مارک ساخته می‌شود، به زودی آماده تحویل است و آلمان چهار نیروگاه هسته‌ای دیگر به ارزش 20 میلیارد مارک در ایران خواهد ساخت.
مسوولان انرژی اتمی تاکید کردند، تاکنون در 50 نقطه ایران با آثاری از اورانیوم برخورد شده است که بررسی‌ها برای تشخیص منابع اصلی ذخایر ادامه خواهد داشت. در این جلسه گفته شد که نیروگاه‌های هسته‌ای 5 و 6 در نزدیکی اصفهان و نیروگاه‌های 7 و 8 در نزدیک ساوه نصب‌ می‌گردند.

2خرداد


هادی خرسندی، طنزنویس روزنامه اطلاعات خارج از کشور، روز دوم خرداد در ستون طنز این روزنامه این نوشته‌ی را منتشر کرد:

توی اتوبوس، آقایی رو کرد به مردی که بغل دستش نشسته بود و پرسید:
- آقا، ببخشید، جنابعالی افسر ارتش آمریکا هستید؟- نه خیر.
- گروهبان ارتش آمریکا هستید؟- خیر آقا.
- اصلا جنابعالی آمریکایی هستید؟- نه جانم.
- خارجی هستید؟- خیر.
- الغای کاپیتولاسیون را قبول دارید؟- بعله.
- مشمول مقررات کنوانسیون وین هم نیستید؟- نه خیر آقا، منظورتان چیست؟
- هیچی آقا، منظورمان این است که پس لطف بفرمایید پایتان را از روی پای بنده بردارید. از وقتی کنار بنده نشستید خواستم خدمتتان عرض کنم پای بنده را لگد کرده‌اید، ولی ترسیدم مسوولیت داشته باشید. حالا که خاطرم جمع شد بی‌زحمت پای بنده را مرخص بفرمایید.

3خرداد57


منبع سایت رادیو زمانه

عادت

پرنس واسیلی مثل ساعت کوک شده از سر عادت حرف هایی میزد که حتی در بند آن نبود که دیگران باور کنند.

جنگ و صلح

سردر باغ ملی

امروز رفتم سر در باغ ملی رو هم دیدم قشنگ بود اون محوطش هم خوب بود.

عبرت

امروز رفتم موزه عبرت جایی که بازداشتی های قبل از انقلاب رو شکنجه میکردن. با توجه به نزدیکیش با زمان دیدن فیلم سیانور جالب بود. خود موزه خوب بود و فکر کنم اولین باری بود که میرفتم موزه و راهنمای موزه حرف هم میزد همه چی رو توضیح میداد کلی هم ویدیو پخش کردن. البته منظورم از همه چیز چیزایی که میتونن بگنه دیگه حالا انتظار نداشته باش بگن مجاهدا انقلاب کردن ولی جای خوبی بود. خوب یعنی خوب طراحی شده بود وگرنه ناراحت کننده بود. دکتر شریعتی و آقا و گل سرخی و شهید بهشتی و مرتضی لباف هم بودن.

سیروس

تلگرامی

تصور مردم از منشور کورش

نمیدانم ها

چقدر نا گفته راجع به انقلاب و قبل و بعدش هست خدایا چطور میشه به یه تعریف بی طرف از حقایق اون زمان دست یافت. باید شروع کنم تاریخ بخونم دوباره

قبل از اشغال سفارت توسط پیروان

تنها سه روز پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷ و باوجود آن که دولت ایالات متحده دولت جدید ایران را به رسمیت شناخته بود، در صبح روز ۲۵ بهمن ماه، یک گروه مسلح احتمالاً از هواداران سازمان مارکسیست انقلابی موسوم به سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و یا یک گروه مسلح مارکسیست دیگر به سفارت آمریکا در خیابان تخت جمشید یورش بردند. سفیر وقت آمریکا ویلیام سالیوان به تفنگداران دریایی محافظ سفارتخانه دستور داد تا تنها به منظور حفظ جان خود تیراندازی کنند و برای پراکنده کردن چریکهایی که اقدام به بالا رفتن از دیوارها کرده بودند، از گاز اشک‌آور استفاده نمایند. با وخیم تر شدن اوضاع، سالیوان با دولت موقت تماس حاصل کرده و از آنها کمک خواست. کارکنان سفارت سپس همگی خود را در اتاق گنبدی شکل مخابره خبر حبس کرده و اقدام به از بین بردن اسناد کردند. پس از آنکه مهاجمان، کارکنان سفارت را به مرگ و آتش زدن اتاق مخابره خبر تهدید کردند، به دستور سالیوان، آنان همگی تسلیم شدند. با اینحال امتناع روح‌الله خمینی رهبر انقلاب ۱۳۵۷، از تأیید اقدام مذکور، ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت را قادر ساخت تا به نمایندگی از دولتش، به این تنش پایان دهد. پس از گذشت دو ساعت، نیروهای کمیته انقلاب به همراه یزدی وارد درگیری شده و موفق شدند چریک‌ها را به ترک سفارت ترغیب کنند، به این ترتیب در ساعت دوازده ظهر آن روز، کنترل سفارت آمریکا به دست مقامات دولت موقت افتاد. همان روز، روزنامه اطلاعات، در صفحه اول خود ذیل تیتر «سفارت آمریکا سقوط کرد» نوشت: «سرانجام سفارت آمریکا به تصرف ارتش انقلاب و چریک‌ها درآمد. مأموران سفارت آمریکا و تفنگداران دریایی که از داخل سفارت تیراندازی می‌کردند، در این دقایق تسلیم شدند و چریک‌ها و افراد مسلح به داخل سفارت رفتند.» یزدی ضمن عذرخواهی از سالیوان این واقعه را حاصل عوامل کنترل نشده انقلاب دانست و به او اطمینان داد که امنیت آنها از آن به بعد تضمین خواهد شد.

 

دولت موقت مهدی بازرگان به این دلیل توسط خمینی انتصاب شده بود که روحانیون هوادار او از مهارت مدیریتی لازم برای اداره دولت بی بهره بودند و روحانیون میانه‌رو و ملّیون نیز با مداخله آنان در سیاست مخالفت می‌ورزیدند. دولت موقت، ائتلافی از ملی گرایان مذهبی و سکولار بود که به رغم برخوردار بودن از برخی امتیازات مهم، نتوانست زمینه پیشرفت ناسیونالیسم ایرانی را به عنوان یک عامل سیاسی عمده در ایران پس از انقلاب فراهم کرده و از اوج‌گیری بنیادگرایی شیعه جلوگیری کند. در آن برهه زمانی که محبوبیت افراد به میزان «انقلابی بودن» و نه لزوماً منطقی بودن طرحهای آنان برای آینده بستگی داشت، دولت موقت نسبت به خواست اجتماع، بی تفاوت یا حتی مخالف و از برقراری ارتباط با طبقات پایین اجتماع عاجز بود. همزمان خمینی که از پایگاه مردمی بالایی برخوردار بود، زیرکانه به تقویت هواداران خویش در سازمان روحانیت و گسترش نهادهای تازه تأسیس انقلابی و دیوان‌سالاری دولتی اقدام کرد. اقدامی که نوعی دولت در دولت محسوب می‌شد.

 

اندکی پس از آغاز به کار دولت، مجلس تازه تأسیس خبرگان که اکثراً از هواداران خمینی تشکیل می‌شد، اقدام به تدوین قانون اساسی کرد. در این قانون، اختیارات وسیعی به خمینی به عنوان ولی فقیه از جمله فرماندهی نیروهای مسلح و تعیین نیمی از اعضای شورای نگهبان داده شده بود. ملی‌گرایان، چپ‌گرایان و مجاهدین خلق با این قانون به مخالفت برخاستند، اما شدیدترین مخالفتها از سوی آیت‌الله کاظم شریعتمداری روحانی میانه‌رو بود. در این زمان، هواداران روح‌الله خمینی یا «مکتبی‌ها» هنوز کاملاً قدرت را دست نگرفته بودند و از این‌رو به چالش طلبیدن آنان امری ممکن بود، اما مخالفان ولایت فقیه، در متحد شدن با یک‌دیگر ناتوان بوده و از یک‌دیگر حمایتی به عمل نیاوردند. در حالی‌که چپ‌گرایان و ناسیونالیست‌ها سرگرم هماهنگ کردن استراتژی خود در مخالفت با قانون اساسی بودند، بحران گروگان‌گیری کارکنان سفارت آمریکا روی داد. این اتفاق، وضعیت سیاسی کشور را دگرگون کرد، مانع طرح مباحث جدی دربارهٔ قانون اساسی شد و ملی‌گرایان و چپ‌ها را وادار به عقب‌نشینی و اخذ موضع دفاعی کرد. ضمن اینکه موازنه نیروها، به گونه‌ای آشکار به نفع حامیان روح‌الله خمینی رقم خورد و بارِ دیگر هرچند ناخواسته، ایالات متحده عاملِ تغییر مسیر سیاسی ایران شد.

منبع ویکی

شریف

ایتالیک ها مال خودمه

حتی اگر نام مجید شریف واقفی به گوشمان نخورده باشد نام دانشگاه صنعتی شریف را شنیده ایم. این دانشگاه در سالهای پیش از انقلاب به دانشگاه آریامهر مشهور بود و بعد از انقلاب به پاسداشت مبارزات مجید شریف واقفی به دانشگاه شریف تغییر نام داد اما مجید شریف واقفی که بود؟  قبلا هم گفتم کاشکی اسم دانشگاه شریف همون آریا مهر میموند شریف رو میزاشتن رو این دانشگاهها که خودمون ساختیم مثل پیام نور و آزاد و علمی کاربردی

شریف واقفی از جمله اعضای سازمان مجاهدین خلق بود که خاستگاه خانوادگیش مذهبی بود. وی از جمله دانشجویانی بود که در رشته مهندسی برق دانشگاه آریامهر شروع به تحصیل نمود اما درگیری در فعالیت علیه رژیم گذشته موجب شد که بیشتر از تحصیل در دانشگاه این فعالیتهای سیاسی باشد که محوریت زندگی قرار گیرد.

شریف واقفی پس از ورود به دانشگاه، همراه با دوستان خود انجمن اسلامی دانشگاه را بنیان نهاد سپس برای مبارزه علیه شاه به سازمان مجاهدین خلق پیوست و با صعود در سلسله مراتب آن به یکی از رهبران سازمان تبدیل شد.

پس از مدتی بعضی از سران این گروه تصمیم گرفتند ایدئولوژی سازمان را از اسلام به مارکسیسم تغییر دهند. شریف واقفی به شدت با این تصمیم به مخالفت پرداخت که این مخالفت باعث اخراج وی از شورای مرکزی شد.

شریف واقفی در ۱۶ اردیبهشت ۵۴ به دلیل اصرار بر هویت اسلامی خود و مخالفت با مارکسیست شدن سازمان مجاهدین خلق، به دستور سران سازمان کشته شد و جنازه اش به آتش کشیده شد.

در ترور شریف واقفی بیش از بقیه این همسر سازمانی وی لیلا زمردیان بود که نقش داشت. لیلا زمردیان به مرکزیت سازمان خبر داد که مجید قصد تاسیس شاخه اسلامی مجاهدین خلق را دارد و در حال عضوگیری از اعضایی است که هنوز به اسلام وفادارند.

به دنبال آن با ابلاغ سازمان قراری بین وحید افراخته با مجید در ساعت ۴ بعد از ظهر روز ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۵۴ در سه راه بوذرجمهری نو (۱۵ خرداد شرقی) گذاشته شد و  هنگامی که وی بر سر قرار حاضر می‌شود توسط وحید افراخته و محسن سیدخاموشی ترور شده و سپس برای جلوگیری از هویت یابی، جسدش توسط حسین سیاه‌کلاه و محسن سیدخاموشی سوزانده می‌شود و آن را در محل دفن زباله‌ها در خارج از تهران می‌اندازند. اما بعد از دستگیری وحید افراخته و محسن سیدخاموشی، جسد توسط ساواک کشف و شناسایی می‌شود.

زمردیان که در یادداشت دستنویسی در برائت خود از عاملیت ترور شریف واقفی نوشته بود: «دلم می‌خواست گفتن من (خبردادن در مورد فعالیت مجید شریف واقفی و دوستانش) برای حیات بچه‌ها خطری نداشته باشد. یعنی من به (شریف واقفی و دوستانش) خیانتی نکرده باشم…» در دی ماه ۵۵ در تعقیب گشت‌های ساواک مورد اصابت گلوله قرار گرفت و با جویدن سیانور کشته شد.

جریان کشته شدن وی نیز این طور بود که مأموران ساواک در خیابان ری در حوالی میدان قیام (میدان شاه سابق) به وی ظنین شده و چون قصد تعیین هویت او را داشتند ، لیلا با استفاده از ازدحام جمعیت و ترافیک سنگین گریخته و به اخطارهای مأموران توجهی نمی‌کند. عاقبت در کوچه شترداران از ناحیه لگن خاصره و پا مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و از فرار باز می‌ماند و با جویدن قرص سمی سیانور جان می‌بازد.

محمدتقی شهرام فارغ‌التحصیل رشته ریاضی از دانشگاه تهران یکی از چهره‌های شاخص سازمان مجاهدین خلق ایران و یکی از رهبران شاخه مارکسیسم-لنینیسم سازمان پس از انشعاب در سال ۱۳۵۴ بود.

این شاخه کمی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر تغییر نام داد. تقی شهرام در تیر ماه ۵۸ دستگیر و در مرداد ۵۹ به اتهام صدور دستور ترور مجید شریف واقفی محاکمه و اعدام شد.

منبع

سیانور

قبل از نقد سیانور برم سر نقد این تبلیغ سه سوت اول فیلما چقدر قشنگه آهنگ قشنگ نریشن خوبدوبله عالی فیلمبردای و کلا خوبه

سیانور یه فیلم در مورد عشق یه افسر پلیس و یک عضو رده بالای سازمان چریکها در سال 1354 که ضمن طی روال داستان روابط سازمانی چریکها رو هم نشون میده. فیلم خوبی نبود که از بازیگرای خوشگلی استفاده کرده بود، البته این یه دلیل کافی برای دین فیلمه فکر کنم. البته من با دیدن پوستر فیلم رفتم تو حال و هوای فیلمای زمان خاتمی کلیشه ای که هوس کرده بودم تکرار بشه و یکم شد. البته  یک فیلم بر اساس یه واقعه مهم تاریخی رو باید دید چون هم یه تصویر بهت میده هم جلبت میکنه برای تحقیق.

ولی خوب بازی ها ضعیف بودن و بعضی موقع ها مثل صحنه دستگیری افراد تو خیابون یکمی هم حالت به هم میخورد.

کارگردانی ضعیف که بعضی موقع ها دیگه میخواست ساعت هنگامه رو بکنه تو چشم تماشاچی.

طراحی صحنه یک در میون جلب توجه میکرد و بد نبود.

اصل داستان قشنگ بود اما پرداختش بخصوص در بخش سیاسی ناامید کننده. اما تدوینش، من نمیفهمم چرا از ته؟ خوب ممنتو داستانش ایجاب میکرد. یا بارکد بازیگر اصلی داستان رو برعکس تعریف میکرد حالا پالپ فیکشن یه غلطی کرد شما هی باید تکرار کنی؟

جنگ و صلح تولستوی

موسیقی نیروی اراده را ضیف میکند و زن از انبوه غرایز وحشیانه بندبرمیگیرد و پای های حصار عقلانی را میلرزاند.

صفحه 11

منم موزیک دوست دارم اما دیگه


پرنس واسیلی مثل ساعت کوک شده از سر عادت حرف هایی میزد که حتی در بند آن نبود که دیگران باور کنند.

صفحه 34

مثل ماهایی که فقط غر میزنیم

خلاصه

دوست ندارم خلاصه بنویسم ولی اگه بخوام مشروح بنویسم میشه همین ماهی یه پست ولی رفتم موزه ساعت رو دیدم خیلی مزخرف بود و موزه دفاع مقدس که خوب بود

خشکسالی و دروغ

فیلم خوب بود یکمی مقوا بودها اما بازی میترا خیلی خوب و بقیه بازیها هم بد نبودن. خبری از موسیقی و طراحی لباس و تدوین و اینها اصلا نبود ولی شوخیهاش بد نبودن میشد دید.