فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

یتیم خانه ایران

یه فیلم با داستان خیلی جالب در خصوص ایران صد سال پیش خوب من از اول نمیدونستم راجع به دوم مقطع از تاریخه هر چند تاریخ اون مقطع رو بلد بودم. از همون اول فیلم معلوم بود با یه فیلمبرداری خوب طرف هستیم و بلافاصله اوگوی روایت فتح یادآوری میکرد این یه کار سفارشیه حتی اگه از سابقه طالبی صرف نظر کنیم، مشخصا از سفارشی منظورم کار ضعیفه ولی نبود، سفارشی بود اما ضعیف نه. خوب روایت فتح اتگلیس رو میکوبه همون طور که تو سکانس آخر با نمایش ملوانای دستگیر شده توسط سربازان سرفراز خلیج فارس دیالوگ میرزا رو یاآوری میکرد که دیگه بچه های ایران از سرباز و سفیر انگلیسی نمیترس.

داستان فیلم داستان قحطی و بیماری فراگیریه که مردم باهاش دست و پنجه نرم میکنن و انگلیسی که منفعت طلبانه به اون بی توجهه. خوب البته اگه من بی عرضه باشم دشمن سوارم میشه.

فیلمبرداری و دکو پاژ عالی بود، انتخاب مناره و مسجد چیزی بود که تو فیلمبرداری بهتر نشون داده شد بود تا تو کارگردانی. طراحی صحنه هم خوب بود انگار ما اینها رو یاد گرفتیم. اما بازی های سیاهی لشگر یکی خوب بود یکی بد.

کارگردانی چنگی به دل نمیزد. ما عادت کردیم به بازی های حسی قوی که آدم رو میگیره تو بیان دیالوگ ها تو یه اتاق به صورت نشسته و نمایش احساسات مادری که بچه شو از دست داده که این ها حتی با بازی ضعیف هم میشه یکاریش کرد اما معمولا سکانسهای اکشن یه جاشون میلنگه به نظرم سکانس اکشن خیلی مهمه و قدرت کارگردان رو نشون میده چیزی که تو این فیلم هم نمره قبولی نگرفت.

موضوع دیگه اینه که آدم متوجه میشه ما داستان خراب کنیم نمیخوام بگم فیلم بد بود اما با این داستان فیلم در حد اسکار باید ساخته بشه البته اسکار که ارزش نداره منظورم فیلم با ارزشه. با داستان مزار شریف هم آشغال ساختیم اما اونا با سقوط سن پترز بورگ مو به تنت سیخ میکنن انگار اصلا تو هم متولد همون شهری دلت برا تک تک آجرا میسوزه اما تو یتیم خانه ایران تو سالن گه گاه صدای خنده میشنیدم.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.