ای ارتش عراق! اطاعت از این مخالف اسلام و قرآن نکنید و به ملت بگرایید و دست امریکا را که از آستین صدام بیرون آمده است قطع کنید و بدانید اطاعت از این سفاک، مخالفت با خدای متعال است و جزای آن عار و نار است.(654)
19 / 1 / 59
منبعhttps://www.radiozamaneh.com/178187
دیشب با مهدی اینا رفتیم کنسرت رضا یزدانی سالن همایشهای مزخرف برج میلاد. تجربه ای شد که دیگه بالکن همایشهای برج میلاد نریم. سن رو که اصلا نمیدیدیم کیفیت صدا هم خوب نبود. ولی خیلی خندیدیم از صف مسخره ای که ۲۰۰ متر بود حدود یکساعت معطلی داشت و نیازی هم بهش نبود. تا خانواده ای که بخاطر اینکه بلیطشون سالن میلاد نمایشگاه بین المللی بود از هم باشید یا اسانسور سواری غیر حرفه ای و ... اهنگاش رو از رو هم نمیتونستیم بخونیم از ۵۰۰ نفر شامل اسپانسر و مربی جوجش هم تشکر کرد. اینم نقشه طول صفیه که نشکیل شده بود
دیروز که چه عرض کنم جمعه رفتیم هزارپا رو ببینیم
فیلم قشنگی بود یعنی بد نبود خندیدیم
چیزی که خیلی توش نظر منو جلب کرد بازی با کلماتی بود مثل اهمیت رضایت خدا برای ساقی و دزد و نمایش ریا و در واقع بی اثر بودن رفتار ایدئولوژیک مثل ثواب اینا
که فردا تو سازمانم آرمان دیده بود منو ولی اونو ندیده بود
دیروز رفتیم مرکز پذیره نویسی سلول های بنیادی محک بزاق دهانم رو نمونه دادم که شاید اگه به کسی خوردم بتونم سلول کمک کنم اینم یکمی توضیحات از سایت خودشون
هفته اخر سال گذشته رفتیم بوفه رستوران گردان برج میلاد باحال بود انقدر خوردم تا فرداش حالم بد بود
یه تعداد ادم ریش دار به نظر گردن کلفت واقعی هم اونجا بودن یکیشون با یه خانم روشنفکر اومده بود. پنج شیش تا مرد بودن نشسته بودن دوتا میز اونورتر معلوم بود یه کاره اقتصادیی هستن از اونایی که بری توشون سریع و زیلد پیشرفت میکنی و احتمالا اخرش میکشنت :|
خیلی وقت بود میخواستم این دو جا برم ولی بخاطر کلاسهای پنجشنبه جمعم نمیتونستم
اول رفتم آتشکده ادریان تو سی تیر که یه ساختمون وسط یه حیاط متوسط رو به کوچیک بود. بجز سر ستونها و سردر نمای روبروی نما هم از معماری خاص هم خبری نبود. بلیطی نبود.
یه خانم مسئولم داشت که ادم نمیتونست از ظاهرش حدس بزنه که نگهبان آتش همینه یا نه. چقدر هم اصرار میکرد از کتابها عکس بگیرم.
پشت معبدهم همکیشان داشتن میوه میخودن. تو معبدم دوتا دختر هم کیش بود که ادرس کلاه سفیدارو بهم دادن
تو معبد بوی اتیش زغال مطبوعی جاری بود و اتش تو یه جایی شبیه اتاق با ۴ تا پنجره دورتا دورش وسط معبد بود
اتیش کوچولویی تو یه مجمر طلایی رنگ با یه هیزم گنده دیرسوز روش داشت میسوخت چند جا لیوان اب که یه شعله مثل شمع روش روشن بود و از یه روغن که رو اب بود روشن بود گذاشته بودن. داخل یه پنجره که شیشه نداشت هم یه ظرف خاکستر بود که نمیدونم مال چی بود. کنار در ورودی هم کتاب خرده اوستا شبیه قران تو مساجد گذاشته بودن. راستی برگشتنی دیدم خانومه دیگه اجازه نمیداد کسی وارد معبد بشه چون میگفت شلوغ شده.
بعدشم رفتم کلیسای مریم مقدس درست روبروی معبد که گفتن برا نطافت امکان بازدید نیست برو هفته دیگه بیا.
بعد سوار اتوبوس شدم رفتم کلیسای کریم خان که تو راه فهمیدم اسمش سرکیسه
چقدر امروز گرمه
کلیساعه رو خوب دیدین حتما نمای بیرونیش خیلی چنگی به دل نمیزنه رفتم تو دیدم یکی دوتا غیر هم کیش دیگه هم هستن ولی اینجا یه ده نفری داشتن عبادت میکردن.
در اصلی بسته بود از در سمت چپی وارد که میشدی یه سالن بزرگ با سقف بلد و چهارتا ستون بود. همه دیوارها نقاشی داشتن سمت چپ یه جایی بود که کلی شمع روشن بود. به نظر میرسید مردم روشن کرده باشن روبرو هم چندتا سازه مرمری نازیبا بود که نمیدونم محراب بود یا چی رو سن هم یه تعدادی اشیا مقدس گذاشته بودن
دیروز با صفا رفتیم سینما استقلال فیلم دارکوب رو دیدیم
با بازی جمشید آریا و امین حیایی و مهناز افشار و اینا فیلم سیاه و بدبختی که ارزش هنری بالایی نداشت ولی بدم نبود
یکم از سازمان حرف زدیم یکم از کنسرت و فیلم و اینا
هفته پیش الکامپ بودم بدک نبود سالن خنک با دور دور احسان و ارباب رجوع زبان نفهم مثل ولایتیه و پیرزنه و هلووینه ولی جهانیان قشنگ بود
یه روز خریدم 255 همون روز خرید از من 235 بود بعدش ریخت تا 220 بعد دوباره اومد و خرید خودش رو زد روزی که 267 شد با شک شاخ درآوردیم بعدشم تا 318 رفت :) الان 300 عه
در یه حرکت ناباورانه شرکت منو فرستاد کلاس ای اس پی : کلاس خوبی بود و هد هد هم خیلی خوب بود دوستشم چه چشایی داشت
ولی به خاطر کلاس نتونستم زبان رو ادامه بدم :( انشالله از فردا دوباره شروع میکنم
عمو اومده بود باحال بود چند روز خوب رو گذروندیم از برج میلاد و بلیطی که یک ماهه باطل میشد تا نائب و کباب و ترشی عالیش تا پل طبیعت و تصویر خوب ونادرست برا آپامه و کباب دنده بی کیفیت و فامیلای پنجاه ساله و خوشگل :) ولی درهرصورت به دلار و تلگرام خوردیم :| تی شرت های قشنگم :))
کنسرت عصار خیلی خوب بود تو دی ماه بود وسط اون اعتراضات همین که رفتیم تو پارکینگ و ماشینا رو دیدیم فهمیدیم طرفدارای حکومت به بسیجیها و مذهبی ها محدود نمیشن و احتمالا پولداراهم طرفدارن
عصار فوق العاده بود هیکلش خنده دار بود ولی صداش خدا مخصوصا تیکه هایی که با تماشاگرا حرف میزد آدم خیلی حال میکرد صدای مردونه جذاب. کنسرتشم خوب بود با مهدی و علیرضا و مرتضی. وسطشم یه عده بچه آورده بود که مزه آدیونس خوب داشتن رو بفهمن :) و یه دختره که تکنوازی میکرد.
کلی هم سلیبریتی معرفی کرد که الان یادم نیست.
صندلی ماهم مطابق معمول ردیف آخربود
هفته پیشم رفتیم نمایش فوق العاده ریچارد سوم با بازی درخشان حامد کمیلی و شهردار هاشمی و پیک :))) با تیکه های جالب مثل - چه حسی داری + هیچی و به قیافه نیست به کیفیته و پیک سومم و ...
چهارشنبه هم رفتیم یک روز آفتابی با بازی پارسا پیروزفر بدک نبود رابطه الکی یه موفق با یه ناموفق
سینما هم نمیرم فکر کنم فقط عصبانی نیستم رو دیدم :(
کتاب زیاد نخوندم فقط حکایت دولت و فرزانگی و کیمیاگر رو دوباره خوندم الانم ماههاست جنایت و مکافات دستمه
فیلمم ندیدم حتی یادم نیست چه فیلمیایی دیدم حس میکنم اشتباه کردم وبلاگ رو رها کردم
خیلی وقته که وبلاگ ننوشتم اشتباه اجباری بود وقت نداشتم ولی بد نیست راجع به مسائلی مثل عمو مهیلا و مژده کلاس زبان و برنامه نویسی ریچارد سوم یک روز تابستانی کنسرت عصار و طلا کنکور بگم