فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

سراسر نمای خرمشهر

امروز م با رئیسش سر پنجره اتاقش دعوا کرد منم دیدم حالش بده هواهم خوب بود گفتم مرخصی بگیریم بریم پل طبیعت اونم اومد و با متروی شلوغ رفتیم حقانی حالا انقدر شلوغ بود هر میخواستم بهش بگم پیاده شیم آنتن و نت نداشتم. خلاصه هفت تیر پیاده شدیم و سریع دوباره سوار شدیم چون تقریبا رسیده بودیم.

از مترو که اومدیم بیرون یاد پانارومای دفاع مقدس چون دیگه فرصتی نمیشد. رفتیم جای بدی نبود و یه فیلم قشنگ رو گنبدش برامون نمایش داد. بعد اومدیم برون یکم تو پارک دفاع مقدس چرخیدیم بعد رفتیم بوستان طالقانی یکم نشستیم و رقتیم پل طبیعتم یکم نشستیم بعد رفتیم راه چوبی ساندویچ سرد خوردیم که چون من پول نداشتم اون حساب کرد. بعد برگشتیم رفتیم پل باریکه و کلی خوش گذشت.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.