فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

شهر افتاب

امروز رفتم نمایشگاه کتاب فقط یکساعت و ربع تو مترو بودم خیلی دوره. ولی از مصلی بهتره اونجا خیلی کوچیک بود خفه میشدیم. امروز هوا هم نمناک و خنگ بود که نسبت به بقیه نمایشگاهها بهتر بود. آره سالنهای کودکان که نه اما سالن تفریحاتش خوش بود و هه هه یه نیم ساعتی فوتبال دستی  زدم. خوب پول نداشتم کتاب بخرم.

نظرات 1 + ارسال نظر
عشقی جمعه 17 اردیبهشت 1395 ساعت 22:17 http://m-eshgi.blog.ir

سلام.اگه وقت کردید به وبلاگ من حقیر هم سری بزنید.مثل اون نمایشگاه کتاب که بهش سر زدید.انشاءالله که از مطالبش خوشتون بیاد.خیلی ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.