فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

اینتراستلار

اینم انقدر از لحاظ علمی تعریفش کردن دیدمش که تو این بعد واقعا چیزی برای گفتن نداشت. اشتباه علمی جدی نداشت بجز مسئله که مربوط به دادن اطلاعات توسط آیندگان به پدرانشان است و من نمیتونم هزمش کنم فقط میدونم رضا زاده اگه حتی بتونه وزنه 500 کیلویی رو از رو زمین برداره نمیتونه صندلی رو که فقط خودش روش نشسته و کلا 160 کیلو هم وزن نداره رو از زمین برداره.

ولی یه سری داستانهایی که بچه های 12 ساله هم بلدن یه جوری بیان میکرد انگار چه خبره!!! مثلا شنیدن قضیه تا شدن فضا توسط یه دانشمند اونم تو 100 سال آینده خیلی باید کسل کننده باشه.

فیلم با یه شروع دوست داشتنی آدم رو به خودش جذب میکنه ولی در ادامه دچار یه کشیدگی کسل کننده و انفاقات قابل پیش بینی (مثل رفتار کلیشه ای دکتر مان) و حالا یکمی تخیلی که بد نبودن میشه و در نهایت یه سیر نزولی رو طی میکنه و در آخر میمیره.

بازی کوپر تو فیلم جالب بود و کوارتر اول فیلم بهش اجازه میده خودشو به عنوان یه مهندس توانا معرفی کنه. اینجا همون قسمت دوست داشتنی فیلم بود تعقیب پهباد هندی و بعدش دیالوگ های تو دفتر مدیر مدرسه مورف. "حالا بگذریم که تو دنیا فقط ما میتونیم اینجوری پهباد بشونیم تازه ماهم انقد تمیز نمیتونیم". دیالوگ مادر مورف از من آروم تر هم بود رو خیلی دوست داشتم. خوب بهتره کل نقد رو متوجه همون کوارتر اول بکنیم بقیش که چیزی نداشت! آره داستان آپولو و سفر به ماهم که یه تبلیغ برای ورشکستگی شوروی ساخته بودن رو دوست داشتم و خیلی هم دور از واقعیت نیست. نظر کارگردان راجع به روح انقدر قوی بیان نشده بود که بیشتر از این ارزش صحبت کردن داشته باشه.

نکته جذاب فیلم تو سه چهارم آخر شوخی های ربات بود که خیلی خوشم اومد. موزیک متن هم خوب بود

فیلمبرداری نه که ضعیف ولی اصلا حال نکردم خلاقیت صفر مخصوصا اونجاهایی که دوربین به بدنه سفینه متصل بود یه دید ضعیف و تکراری رو به بیننده میداد. هم فیلمبرداری و هم صحنه پردازی انقدر غیر خلاقانه بود که میتونستن با تدوین فیلمهای قبلی و فقط با صدا گذاری نصف فیلم رو بسازن حتی جاهایی میتونستن کل یه سکانس رو از فیلمهای دیگه مثلا گراویتی بردارن.

گریم رو که دیگه نگو اون فضا نورد سیا پوسته اگه از حرفاشون نمیفهمیدم اصلا از چهرهش معلوم نبود بیست سال پیر شده یا دکتر برند هم همینطور وسط فیلم یاد گیرمهای فوق العاده بنجامین باتن افتادم.

تدوین فیلم زمان دعوای کوپر و مان در آنسوی کهکشان و دعوای مورف و تام تو خونه رو خیلی دوست داشتم


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.