فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

بیداری

عمو هر روز هشت هشت و نیم زنگ میزنه از خواب بیدارم میکنه میگه تنیل میشی میگم کاری ندارم میگه نه من هم سن تو بودم هر روز میرفتم دو ماراتن!!! و شروع میکنه داستان گفتن...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.