فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

رندان تشنه لب

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت/گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم/یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس/گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا/سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی/جانا روا نباشد خون ریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود/از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم/یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

این راه را نهایت صورت کجا توان بست/کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم/جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ/قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت


یه نظر تو گنجور نوشته

برخی از حافظ شناسان اعتقاد دارند این شعر یا حداقل دو بیت از این شعر در مورد امام حسین(ع) است.

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

نظرات 1 + ارسال نظر
گلابی چهارشنبه 29 مهر 1394 ساعت 22:03

سلام. جالب بود. خداحافظ.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.