آقا یکی از نکات جذاب این شنوندگان سخنرانی آقا شور و هیجانشونه که تا میگی الاالله بلند میشن تکبیر میگن بعد بعضی موقع ها آقا خوشش نمیاد ولی هیچی نمیگه بعضی وقت ها حرفشون ادامه میده نمیزاره تکبیرشون رو تموم کنن ولی جالب اینکه دیدم یه بار به یکی شون گفت آقا اجازه بده حرفم رو بزنم حالا به وقتشم تکبیر میگی. هه هه مردمن دیگه هیجان دارن
میدونید چطور دروغ میگن؟ الهی قمشه ای نحوه صحبت کردن دروغگو رو براساس قرآن اینجوری معرفی میکنه که:
و برای آنها (سوگند یاد) کرد (همانا) که من (هرآینه) برای شما از خیرخواهانم.(7:21)
تاکید و قسم!!!
یکمی راجع به ولایتمداری صحبت کنیم البته این فقط مربوط به دوستانی میشه که به اسلام و مخصوصا شیعه پایبندند. این داستان ممکنه یکمی بالا پایین باشه ولی اصل قضیه همینه. یه روز یکی از شیعیان امام علی (ع) پیش ایشون میره و یک ظرف حلوا براش میبره. امام نمیخوره شخص به ایشون میگه آیا حرامش میکنید؟ امام میفرمایند نه.
یعنی اگه شیعه ای نباید منتظر وایسی مستقیم بهت بگن فلان کار را بکن بهمان را نه، بلکه باید از رفتار و گفتار امام وظیفه ات رو تشخیص بدی. والسلام
پروانه پشت پیله اش حس کرد راهی هست و رفت
شاید به راه بسته هم باید امیدی بست و رفت
شب از درون می پوسد و با یک تلنگر می رود
دستان ما در بند هم دور از تصور می رود
حتی عبور از عشق هم رو به رهایی سخت نیست
بی ذوق آزادی کسی با عشق هم خوشبخت نیست
من همیشه شعر خوندن رو دوست داشتم مخصوصا شعر کلاسیک فارسی و میخواستم یکمی از وزن شعر هم سر در بیارم این صفحه اطلاعات خوب و مختصر مفیده داره شما هم استفاده کنید.
فاعلاتن فاعلاتن فاعلون
دوتا مسئله فیزیک براتون بگم حال کنین اول اینکه من بدون مطالعه خاص تونستم دو تا از سوالای مصاحبه دکتری دانشگاه تبریز رو که از یکی از بچه ها پرسیده بودن جواب بدم سوال اولی اینکه که اگه نور وارد یه محیط جدید بشه که طول موج نور تغییر کنه رنگش عوض میشه؟ چرا؟ سوال دومی هم راجع به پدیده هارپ بود. مسئله دوم راجع به بعد چهارمه ببینید حداقل برای من تصور بعد چهارم سخته که یه نقطه تو بعد چهارم کجا قرار میگیره ولی من یه روش جدید برای این کار کشف کردم. توضیحش سخته اما شروع کنیم:
تو فضای یک بعدی فقط دو نقطه وجود داره که فاصلشون از هم یک واحد باشه و نمیتونیم تو این فضا نقطه سومی را با شرط فاصله یک واحدی از دو نقطه قبلی پیدا کنیم. این نقطه سوم در صورت وجود توی فضای دو بعدی قرار میگیره و با دوتای قبلی یک مثلث رو تشکیل میده و سایه اش تو فضای یک بعدی دقیقا وسط خط بین دونقطه اوله.
تو فضای دو بعدی فقط سه نقطه وجود داره که فاصلشون از هم یک واحد باشه و نمیتونیم تو این فضا نقطه چهارم را با شرط فاصله یک واحدی از سه نقطه قبلی پیدا کنیم. این نقطه چهارم در صورت وجود توی فضای سه بعدی قرار میگیره و با سه تای قبلی یک هرم رو تشکیل میده و سایه اش تو فضای دو بعدی دقیقا وسط مثلث بین سه نقطه اوله.
تو فضای سه بعدی فقط چهار نقطه وجود داره که فاصلشون از هم یک واحد باشه و نمیتونیم تو این فضا نقطه پنجم را با شرط فاصله یک واحدی از چهار نقطه قبلی پیدا کنیم. این نقطه پنجم در صورت وجود توی فضای چهار بعدی قرار میگیره و با چهار تای قبلی یک فرا حجم مثلثی رو تشکیل میده و سایه اش تو فضای سه بعدی دقیقا وسط هرم بین چهار نقطه اوله. جالبه ها فکر کنین یه نقطه تو دنیا هست که از هر چهارتا نقطه یک هرم یک فاصله برابر داره.
خوب البته باید بگم من کلا به علوم پایه علاقه دارم به شیمی و ادبیات و هندسه و اخلاق و آمار و فلسفه و نجوم هم علاقه دارم ولی از معادلات دیفرانسیل و انتگرال هیچ وقت سر در نیاوردم دعا کنین اونم یاد بگیرم.
یه چیز دیگه حالا با استقرا میشه فهمید که بی نهایت بعد داریم که ما تو درک بعد چهارمش موندیم. فکر کنین میشه بعد صدم رو ثابت کرد اما درکش خیلی سخته حالا بزنیم جاده خاکی مثلا نظرتون راجع به خدا چیه؟ هه هه.
فیلم قشنگی بود. با بازیهای خیلی خوب لوکیشن های خیلی زیبا. داستان پردازی کاملا مناسب. شخصیت پردازی عالی. داستان اول فیلم برای معرفی دانبار خیلی حماسی و جذاب بود. توضیح بیشتری به علت فاصله بین دیدن فیلم و نوشتن مطلب یادم نمیاد.
یکی از مباحث دیگه ای که مطرحه اینکه برخی میگن ما برای مبارزه با استعمار آمریکا پناه بردیم به روسیه و در واقع برای بیگانه ستیزی به بیگانه دیگه ای پناه بردیم. در واقع میگن سیاست آمریکا و روسیه دربرابر ایران مثل همه پس ما چرا با روسیه دوستیم با آمریکا دشمن. اولین چیزی که در این رابطه میتونم بگم اینه که نمیدونم! اگه کسی میدونه بگه ما هم استفاده کنیم.
خوب ولی بیاین یه بررسی کنیم ببینیم شاید چیزی دستگیرمون شد. اول اینکه دلیل این نوع دشمنی رو هرچند ریشه تاریخی داره اما باید بعد از انقلاب جستجو کرد جایی که آمریکا شاه رو پس نداد بعد ما سفارت رو گرفتیم و روابط کلا قطع شد. پس روابط قبل از انقلاب یعنی درواقع رابطه پهلوی و قاجار با دول بیگانه نمیتونه دلیل مناسبی برای قطه رابطه باشه چون اگه بخوایم تو تاریخ دنبال ظلم باشیم بلاخره با هرکی یه مشکلی داشتیم که به خاطر اون مجبور بشیم با همه دنیا دشمنی کنیم. اما بعد از انقلاب، جنایات آمریکا مثل حمایت همه جانبه از صدام، درگیری مستقیم با ارتش ایران در سال پایانی جنگ، هدف قراردادن هواپیمای مسافربری، حمایت از گروههای ترور داخل ایران، تصویب قطعنامه های یک طرفه، تحریمهای همه جانبه و ... به نظرم قابل مقایسه با نامردی روسها مثل تموم نکردن نیروگاه بوشهر تحویل ندادن اس 300، گروکشی دریای خزر در برابر مسئله هسته ای و ... نیست.
مدرکم رو از تبریز گرفتم. تبریز هم تموم شده باوجود اینکه تبریز خیلی بهم خوش گذشت موقع اومدن دلم تنگ نبود با همه دانشگاه خاطره داشتم ولی دیگه تموم شد جای خوبی بود شهر خوبی آدما و دوستای خوبی ولی الان خوشحالم.
وقتی برا مصاحبه تبریز رفتم فرصت شد یه بازدیدی هم از حوزه علمیه مرند هم داشته باشیم. یه مدرسه سه طبقه که وسطش یه حیاط تمیز با یه حوز خوشگل و ده بیست تا ماهی گلی. جای قشنگی بود. حجره هاشون هم تمیز و مرتب بود سایت کامپیوتر و امکانات دیگه ای هم داشتن. خلاصه جای قشنگی بود.
برای مصاحبه دکتری رفته بودم زنجان یکمی توضیح بدم که چجور شهریه اولا موردی که خیلی به چشم می اومد اینکه مردم مهربونی و خوبی داره. شهر کوچیکی داره اما اونجایی که من ساکن بودم (میدون انقلاب) خیلی شلوغ بود. آره رسیدم رفتم مسافر خونه سعدی فردا صبحشم رفتم دانشگاه زنجان که یه هفت هشت کیلومتری بیرون از شهر بود و یه دانشگاه بر بیابونی داشت و خیلی گرم و بدون فضای سبز درست حسابی. خلاصه کلی هم تو نوبت مصاحبه تو دانشکده معطل شدم و رفتم یه دور کوچیک تو دانشگاه زدم که خبر خاصی نبود بجز اینکه به نظرم جوش خیلی درسخونی بود خوشم نیومد. خلاصه یه مصاحبه الکی دادم که بعدشم تا شب دپرس بودم.
فرداش رفتم چندتا جاهای دیدنی زنجان رو دیدم از میدون انقلابش که میدون اصلی شهره تا رختشویخانه که یه محلی بود که درزمان قدیم خانومها بتونن تو یه مکان مسقف و امن لباسهاشون رو بشورن بعد رفتم موزه مرد نمکی که یه جنازه مربوط به زمان هخامنشان بود خیلی هم جالب بود تجهیزات و لباسهاش خیلی پیشرفته بود و بعدش رفتم موزه صنایع دستی که چیزی نداشت بجز یه پسری که دمش گرم ازش آدرس خواستم خیلی تحویل گرفت. بعد از اونجا رفتم بازار سرپوشیدش هم دیدم.
آخر سر هم رفتم حسینیه اعظم زنجان که بازم مسئولش انصافا خیلی لطف داشت باوجود اینکه دیرش بود کلی بهم توضیحات جالبی داد. البته یکی از دلایلی که حوصله ندارم کامل بنویسم خرابی بلاگفاست چون فاصله بازدید و نوشتم زیاد شده حوصلم کم شده.
یکی دیگه از مسائلی که خیلی مورد علاقه روشنفکر نماهاست اینکه میگن اسلام دین خشن و ال و بل و جیمبل و سایر ادیان خوبن و فلان. خواستم بگم یکی از صلح طلب ترین ادیان ذهن دانش نجوی خیلیا بوداییه دیگه... خوب برین ببینین همین بودایی های صلح طلب و آروم تو میانمار سالهاست چنان بلایی سر مسلمانای خشن آوردن که هیچ رسانه ای جرات نشان دادنش رو نداره حالا آقای عادل پورفردوس چپ برو راست برو بگو قانون کارما و دارما و هرچی
سلام میخوام یکم راجع به اقتصاد حرف بزنم اقتصادی که از فرهنگ دور نیست سعی میکنم تو چندتا پاراگراف جمعش کنم:
اول اینکه ما نیاز به تولید داریم مانیاز به آدمهایی داریم که ریسک تولید رو بپذیرن. باید تولید تو این کشور یه ارزش شناخته بشه چرا ما برای یه کسی که تحصیلات عالی داره یا کسی که کارمند بانکه ارزش و شخصیت قائلیم؟ خوب این هرچی هم خوب باشه برای خودش خوبه. ارزش اصلی مال تولید کنندس که داره رو داراییش ریسک میکنه و هم خیرش به چندتا کارگر میرسه هم به آینده مملکتش.
در ضمن نیاز به حمایت دولتی از تولید کنندگان کاری که الان به درستی انجام نمیشه وقتی صنایع ما در اثر واردات بی رویه یکی پس از دیگری دارن ورشکسته میشن صنایعی مثل نساجی و تولید لوازم خانگی. دولت باید جلوی واردات کالایی که داخل کشور تولید میشه رو بگیره تا تولیدکننده بتونه روپای خودش وایسه بابا یه سری کشورها که عضو سازمان تجارت جهانی اند قرارداد امضا کردن که برای واردات گمرکی نگیرند ولی حتی کشوری مثل آمریکا که عضو این پیمانه وقتی میبینه واردات لاستیک چینی داره صنعت لاستیک سازیشو از بین میبره جلو واردات رو میگیره. اما مایی که اصلا همچین تعهدی نداریم در برابر واردات کاملا منفعل عمل میکنیم.
البته لعنت خدا به صاحبات ایران خودرو و سایپا که تا ما میایم حرف انحصار و حمایت از تولید داخلی رو بزنیم مردم یاد این دوتا می افتن و میگن انحصار تنبل کنندس. اخه این دوتا که خصوصی نیستن که با حمایت دولت پا بگیرن اینها هم پشتشون گرمه که اگه هرچقدر آشغال تولید کنن و گرون هم بفروشن کسی بهشون نمیگه بالا چشمت ابروه. تازه حتی با هم رقیب هم نیستند و دستشون کاملا تویه کاسه است. من دارم راجع به تولید کننده بخش خصوصی واقعی حرف میزنم.
آره یه بخشش تولید کننده یه بخشش هم دولت یه سر قضیه هم مصرف کننده. خوب ما همیشه شنیدیم که ژاپنی ها بعد جنگ جهانی دوم جنس بنجل خوشون رو با قیمت گرون میخریدن اما جنس خارجی نمیخریدن تا اقتصادشون دوباره پا بگیره. حالا من انتظار ندارم مثل اونا باشیم میدونین چیه من میگم آقا ما که همت و غیرت 100 درصدی نداریم بیایم طرح غیرت ده درصدی رو اجرا کنیم این طرح که مال خودمه میگه اگه دیدیم بین دوتا جنس داخلی و خارجی کیفیتشون یکیه اما ایرانیه تا 10 درصد گرونتره بازهم ایرونی رو بخریم یا اگه قیمتشون یکیه اما خارجیه 10 درصد با کیفیت تره بازهم ایرونی رو بخریم. خوبه دیگه. یا به قول یه تولید کننده که خواهش میکرد بابا شما از چهار تا کالایی که نیاز داری سه تاشو خارجی بخر ولی یکیش رو حداقل داخلی بخر. البته بگم انجام این دستورالعمل راجع به کالایی که حق انتخاب دارید ارزش داره وگرنه اگه شما 15 میلیون پول داری میخوای ماشین بخری خرید پراید ارزش نیست اجباره. ارزش مال وقتیه که پول به اندازه کافی داری اما لباسشویی داخلی میخری.
تجمل هم یکی از مشکلاته اصلا یه وضعیه الان برا بعضیا جنس خارجی خریدن ارزشه. خوب به درد نخور تو باخرید لباس و لوازم خانگی و کالای خارجی داری خیانت میکنی به جوونای بیکار مملکتت آخه خدا بگم چکار کنه کسی رو که به خارجی بودن خریدش افتخار میکنه. آقا یه نصیحت کلی کسی که به خرید خارجیش فخر میکنه یعنی نه سواد داره نه آدم خوبه نه تخصصی داره نه هنری داره چون به نظر من افتخار به هرکدوم از اینها با ارزش تر از افتخار به بیچاره کردن اقتصاد مملکته. آقا تو میخوای یخچال بخری خوب ایرانی بخر طرف میره دوبرابر پول بیشتر میده که مثلا آبسرد کن یا فلان نمایشگر دیجیتال داشته باشه و به هیچ دردی هم نمیخوره و بیشتر نمایشگر خارجی بودن یخچاشه تا کاربرد درجه سردیش
یه موضوع جانبی دیگه ای هم بعضی وقتا شنیده میشه راه حل پیشرفت اقتصاد ایران تولید محصولات کشاورزیه که فکر کنم با این خشکسالی ها مشخص شده که ایران پتانسیل آبی اقتصاد کشاورزی رو نداره. یه با تو کل تاریخمون اومدیم تو تولید گندم خودکفا بشیم همه سفره های آب زیر زمینیمون خشک شد دریاچه هامون از بین رفت و فلان و فلان
یادش بخیر داشتم با یه کارآفرین تولید کننده تجهیزات امواج رادیویی صحبت میکردم که یه سخنرانی کرده بود در تشویق جوونا به تولید. میگفت که ما با کلی بدبختی و سه سال سختی یه رادیو موجی چیزی درست کردیم که انحصارش دست نوکیا و اچ تی سی و یکی دوتا شرکت گردن کلفت دیگه بوده بعد معاون وزیر رو دعوت میکنن بیاد ببینه یارو هم میاد میگه این چیه؟ میگن فلان. میگه قیمتش؟ اینا میگن 15 هزار دلار. بعد یارو بیشعور میگه بخاطر 15 هزار دلار صرفه جویی این همه زحمت کشیدید... خلاصه به جای تشویق نابودشون میکنه. بهش گفتم تولید تو این کشور فایده ای نداره شما چطور تولید کننده ای هستی که دیگران رو هم دعوت میکنی؟ گفت راست میگی ما با سود صفر تولید میکنیم. بله تو این کشور فقط یه آدم غیرتی و ایثارگر و مرد میتونه تولید کننده باشه این هم هست که اونها رو متمایز میکنه و ارزشمند.
آقا من هم یکمی برنامه نویسی سی شارپ هم یکمی پی اچ پی بلدم اما همیشه تو اتصال اینها به یک پایگاه داده مشکل داشتم حالا مهدی یه دستور العمل برام فرستاده ببینم میتونم طبق این انجامش بدم.
اول یه دیتابیس به نام تست در phpMyAdmin ایجاد کن. بعد رو این دیتابیس کلیک کن و از قسمت import فایل دیتابیسی رو که برات فرستادم انتخاب کن.
به جای root نام کاربری خودت در phpMyAdmin رو بنویس.
به جای password هم پسوردت رو بنویس.
این فایل db_connection رو بریز تو فولدر www بعد از آدرس localhost/db_connection.php تو مرورگرت اجراش کن.
ارور داد، پیغام خطا رو برام بفرست.
خوب دیگه باید اخلاق منو بلد باشید حالم از هرچی حرف مفته به هم میخوره البته خوب هرکسی ممکنه اشتباه کنه اما خوب سوال پرسیدن یا فکر کردن میتونه خیلی مسائل رو حل کنه. یکی از مسائل پیش روی جوانان ایرانی مسئله سهم مالکیت ایران از دریای خزره. خوب ماهم که خدا رو شکر هر حرفی که بتونه یه لطمه ای به حکومت فعلی بزنه چشم بسته قبول میکنیم دیگه نگا نمیکنیم با این حرف شاید ملیگراییمون بره زیر سوال یا منطقمون مورد شک واقع بشه یا حتی بد تر از این. اما مسئله امروز با سه جمله اساسی مطرح در مجامع غیر علمی و غیر عقلانی (مثل تاکسی و مهمونی و شبکه های اجتماعی)
اولا طبق قرارداد با شوروی سهم ایران از دریای خزر 50 درصد تعیین شده
دوما این سهم زیاد ایران از دریا در برابر شوروی مال قدرت زیاد رضا خان در منطقه و حمایت جامع بین الملل از ایران در اثر رابطه خوب اون موقع ایران با دنیا بوده
سوما بعد از فروپاشی شوروی باید اون 50 درصد خودش رو بین جمهوری های تازه استقلال یافتش تقسیم کنه
بله خوب حوصله توضیح و تفصیل ندارم اما:
اول تنها چیزی که از اون سه تا من قبول دارم همون بحث سوما که اگه ما قبول کنیم سهم ایران قبل از فروپاشی شوروی 50 درصد بوده خوب مسلما باید بعدش هم 50 درصد بمونه
دوما در پاسخ اولا، خیلی ها اصلا نمیدونن راجع به کدوم قرار داد صحبت میکنیم. داریم راجع به قراردادهای 1921 و 1940 حرف میزنیم تنها چیزی که تو اون دوتا قرارداده اینکه دوتا کشور به صورت برابر و مشاع از مزایای دریا استفاده بکنن منبع و اگر حرف 50 درصدی بود نه مشاعیت، حتما باید مرز بندی صورت میگرفت که نگرفته
سوما این نقشه خزر خوب آخه چطور میشه برای ایران سهم 50 درصدی تعیین کرد. خوب طول ساحل ایران و موقعیت جغرافیاییش طوریه که هیچ آدم عاقلی نمیتونه طوری برای ایران مرز تعیین کنه که هم سهم ایران 50 درصد باشه هم خندش نگیره.
چهارما کشورهای همسایه در خزر در چندین نوبت تکرار کردند که آنان البته این دو قرارداد را قبول داشته و به متن و مفاد آنها پایبند بوده و خواهند بود.
پنجما در پاسخ دوما، با فروپاشی امپراتوری تزاری، قراردادهای تحمیلی از سوی حکومت مزبور، به خودی خود بی اثر شدند. حکومت بلشویکی که جانشین رژیم تزاری شده بود، خوب میدانست که به دلیل رفع ید غاصب، باید مورد غضب به صاحب اصلی آن بازگشت داده شود.
از اینرو، بلشویکها در پی آن بودند که با اعمال فشار بر حکومت ناتوان ایران، ارثیه خونین تزارها را به خود منتقل کنند و به دنبال اشغال شهر رشت از سوی بلشویکها، دولت ایران به جامعه ملل شکایت برد. جامعه ملل در شانزدهم ژوئن 1920 (26 خرداد ماه 1299 خورشیدی) به شکایت ایران رسیدگی کرد و در این میان، از آنجا که شکایت «بیزوری از زورمندی» بود، تصمیم روشنی گرفته نشد.
در بیستوسوم آذر ماه 1300 خورشیدی (13 دسامبر 1921 میلادی)، مجلس شورای ملی، زیر فشار شدید روسها که بخشهایی از شمال ایران را تصرف کرده بودند، اجازه امضا و مبادله اسناد عهدنامه مودت میان ایران و جمهوری شوروی روسیه را صادر کرد.
البته در هر صورت قدرت چانه زنی هیئت حقوقی ایران برای گرفتن حق واقعی ایران بعد از تقسیم دقیق دریا و اینکه که تیغ اینها چقدر میتونه برنده باشه در دفاع از حقوق ملت ایران و اینکه اینها میتونن سهم بیشتری از دریا رو درصورت مذاکرات قوی تر برای ایران به ارمغان بیارن مسائل قابل بررسی است مسئله ای که این دستگاه دیپلماسی خواهان 20 درصد از دریاست درحالی که پیمان چندجانبه روسیه حدود 13 درصد را برای ایران در نظر گرفته. اینم دوتا نمونه از پیشنهادهای منطقی طرفین برای تقسیم خزر
Sample outputs (optimum nautical boundaries) created by the NSS follow the stipulation that either each portion of the sea is allotted to the country to which it is physically closest (left), or that each country receives an equal areal portion (i.e., 20 percent) of the sea (right).
حال ندارم ترجمه کنم اما درست میگه در ضمن اون لکه های سبز منابع نفت و گازه
من به نظر خودم آدم منطقی هستم به خاطر همین حس میکنم دیگران هم باید اینجوری باشن و هر وقت سر یه مسئله ای با کسی اختلافی پیدا میکنم فکر میکنم وقتی طرف خودش نمیفهمه حتما نمیخواد یا در هر صورت نمیتونه بفهمه. برای همین به نظرم حرف زدن کار به مؤثری نیست اما جدیدا فهمیدم چونه زدن یه هنر که من ندارم و این هنر میتونه نظر طرف رو عوض کنه و به حل مشکلات کمک کنه. و گره از زبانم بگشای؛(20:27)
سلام خواستم یه راه ساده برای ریکاوری اطلاعات از دست رفتتون بگم اولا اگه به هر نحوی اطلاعاتتون پاک شده دیگه رو هاردتون اطلاعات کپی نکنید و باهاش ور نرید. اما اگه هاردتون فرمت شده بدونید معمولا فقط نیاز به بازیابی پارتیشن تیبله و در هرصورت میتونید نرم افزار تحت داس (البته تحت همه سیستم عامل عرضه شده) تست دیسک رو روی یه فلش بوت ایبل اجرا کنید و به راحتی همه هارد قلپی برمیگرده اگرم ویندوزتون سرجاشه ریکاوری استودیو نرم افزار راحت و قوییه. منم خودم هاردم فرمت شد و تو داس یه فلدر خیلی مهم هم که خواستم کپی کنم رو فلش از بین رفت اما با این دوتا نرم افزار همه چیز برگشت.
آقا ما قبل از عید همه کارهای تسویه مون رو از دانشگاه انجام دادیم و انصافا خدا خیرشون بده خیلی خوب کارهام رو پیگیری میکردن فقط به خاطر یه مشکل کوچیکی یه قسمت جزئی از کارم افتاد برای این ور سال خلاصه من رفتم کارم رو انجام بدم که شامل یه تحویل مدرک و اضافه کردن اون به پروندم و نوشتن نامه فارغ التحصیلیم بود که اولا از زمان تحویل نامه به دبیرخونه تا تحویل به آموزش سه روز طول کشید تازه اونم خودم رفتم آوردم. بعد آپلود مدارکم که دیگه نگو این مسئول آموزش اون پارسالی نبود اون که عالی بود رفته بود این جدیده کار رو نه بلد بود و نه انجام میداد فقط حرف میزد هی ور ور ور اینجوری هم نبود بگه برو انجلم نمیدم هی توضیح و تفصیل که کار دارم وقت ندارم بلد نیستم یعنی برای آپلود 10 تا عکس رو سایت 8 بار در اتاقش رو قفل کرد رفت از مسئول پارسالی میپرسید برمیگشت حتی یه تغییر حجم ساده عکس هم بلد نبود دیگه این اواخر من نشسته بودم پشت سیستمش کارهای خودم رو انجام میدادم انصافا سیستم پیچیده ای هم نبود اصلا همش فارسی بود خلاصه یه نامه برام از طریق اتوماسیون فرستاد که معاون آموزش دانشکدمون امضا کنه منم رفتم پیشش گفتم معاون امضا کن اونم گفت الان دارم نامه ها رو امضا میکنم ولی به نوبت منم چون همون روز باید برمیگشتم کرمانشاه گفتم به درک ولش کن اومدم، خلاصه بعد از ده روز دوباره رفتم دیدم هنوز نامه ام رو امضا نکرده خلاصه کلی دوباره برو و بیا و حجم عکست کم و زیاده و سیستم قطع و وصله و معاون نیست و رئیس هست و اینها کلی برای یه مدرک ساده معطل شدم.
هفته سگی
سلامی چو بوی گند زندگی. هفته خیلی بدی بود برای مدرک رفتم تبریز بدون نتیجه برگشتم یه مشکل خانوادگی هم برام پیش اومد مقاله ای هم که فرستاده بودم ریجکت شد هاردم هم فرمت شد بیچاره شدم. هه هه در آینده توضیح میدم
قطعی بلگفا
خوب اینم از بلاگفا به نظرم باید مهاجرت کنم به یه سرور وبلاگ دیگه این بلاگفا دیگه خیلی بیخیال بود تو این ده بیست روز 500 بار چکش کردم ببینم وصل شده یا نه؟ اما خبری نبود کلی وقتم تلف شد. نمیدونم اما میگن بقیه میزبانهای وبلاگ سرویسهای بهتری هم ارائه میدن.
راستی هفته حقوق بشر آمریکایی مبارک
این را همه بدانند: امروز کشور به شناخت دشمن [نیاز دارد]. دشمن را بشناسیم؛ دشمنان جهانی که خودشان را بهوسیلهی انواع و اقسام اقلام آرایشیِ رسانهای و تبلیغاتی بزک میکنند و در مقابل چشم قرار میدهند، بشناسیم؛ آمریکا را بشناسیم. در همین چند روز مشاهده کنید: فردا هفتم تیر است، حادثهی حزب اتّفاق افتاده است؛ در سال ۶۶ در همین روز هفتم تیر، حادثهی بمباران شیمیایی سردشت اتّفاق افتاده است؛ بله، صدّام آن کار را کرد، امّا پشت سر صدام چه کسی بود؟ آمریکاییها بودند، غربیها بودند، همان کسانی بودند که بمبهای شیمیایی را به او دادند، چراغ سبز هم به او دادند و در مقابل این جنایت بزرگ و این قتلعام عجیب سکوت هم کردند؛ در روز یازدهم تیر - چند روز بعد - ترور شهید صدوقی است که این هم کار همین جنایتکاران است؛ در روز دوازدهم تیر - چند روز بعد از این - حادثهی اسقاط هواپیمای ایرباس بر روی خلیجفارس است. از هفتم تیر تا دوازدهم تیر شما ببینید چقدر ترور، قتلعام و کشتار [انجام شد]؟ [چقدر] زن، کودک، عالِم، سیاستمدار، بهوسیلهی عوامل آمریکا آماج این جنایتها قرار گرفتند؟ اگر طرّاح این حوادث هم سرویسهای امنیّتی آمریکا و غرب نبودند، حدّاقل کمککننده بودند؛ حدّاقل تشویقکننده بودند. این دشمنها را بشناسیم. به تعبیر بعضی دوستان، خوب است این هفتم تا دوازدهم تیر را هفتهی «حقوق بشر آمریکایی» اعلام بکنیم.
بعضی ها هم یه همت عجیبی دارن دروغ نگن اما این همت به علاوه ذات خراب باعث به کار افتاد قوه ابتکار شده. داره توضیح میده که از زمان شروع مذاکرات هسته ای این قانونی که قرار بوده تحریمی اضافه نشه توسط آمریکا نقض شده که تا اینجاش رو درست میگه اما بخاطر اینکه احساسات رو هم تحریک کنه میگه مثلا تو این مدت هفده تا تحریم اضافه شده... مسئله من دقیقا اینجاست که آخه مگه معیار برای قیاس تحریمها تعداده؟ خوب یه تحریم کوچیک که مثلا نه نفر شخص حقیقی رو جز لیست سیاه قرارداده یه دونست قطعنامه شورای امنیت هم یه دونه؟ اینجوری میشماری؟ ولی کلا مسئلم این نیست اینجور روش تبلیغ که به نظر من کار درستی نیست داره زیاد میشه. سعی کنید همیشه تو زندگیتون هشیار باشید گول نخورید :)
شده آینه دق. امروز فلان فلج که از رو حماقت خودش فلج شده (خوب بعضیا هم مشکل براشون پیش اومده یا خدادادی مشکل داشتن) میارن ماه عسل خوب خاک تو سرش این دیگه چیه میارین تلوزیون. فردا فلان کسی که دست نداره با پاش نقاشی میکنه آخه این چه به درد مردم میخوره. فردا یارو که از فرت فقر و نکبت و بی مهارتی و بی عرضه گی به شغل فلان رو آورده و از تکدی گری شروع کرده حالا تونسته مخارج حانوادشو تامین کنه خوب کسیکه از گدایی شروع کرده باید الگو بشه؟ یه روز اخبار با افتخار میگه فلانی که از پا معلوله تونسته دکتراش رو تو فلان رشته بگیره... ... خوب پا نداره انتظار داری عقلم نداشته باشه؟ بگذریم که زیر تیغ دکترای محترم و بی مسئولیت این مشکل براش ایجاد شده بود٬ یه رفیق منم همین دکترا فلج کردن کثاقتا٬ خیلی مثالهای دیگه هم میدونم حوصله ندارم. یه روز دیگه ای هم افتخار فلان استان رو اوردن تلوزیون خانمی که چند سال غذا نخورده... ...ای کاش سال اول میمرد امروز فرصت بشه یه کار آفرین که تونسته چهار نفر شغل ایجاد کنه بجاش بیارن. یه نفر رو بیارن مهارتی داره توانایی داره تونسته به درد جامعه بخوره سرمایه تولید کنه جلو واردات یه کالایی رو با تولید بگیره. به جای تلقین روحیه خودباوری و نشاط داره روحیه شکر بخاطر اینکه افلیج نیستیم و فقیر نیستیم و بیشعور نیستیم رو اشاعه میده.
آقا آقا این چه مسخره بازی سر مردم دارین در میارین؟ هی تبلیغ پشت تبلیغ آب نخورین٬ ماشین نشورین٬ حموم نرین... مگه میشه؟ اصلا چه ربطی داره یعنی چی؟ تو این مملکت سه٬ پنج٬ هقت چه میدونم چندهزار سال تمدنه خوب همیشه ام آب و هوای ایرانی خشک و بیابانی بود. چی شده الان خشکسالی شد؟ یارو سه هزار سال حموم رفت هیچی نشد تا تو مهندس بیسواد دکتر بیسواد شدی رپیس خشکسالی شد. اصلا گور بابای تمدن خوب دریاچه هامون و ارومیه و باتلاق گاوخونی و ال و بل و جیمبل معلوم نیست چند میلیون ساله وجود دارن چه سال پر آبی چه کم آبی. الان کارشناسه میگه دریاچه ارومیه دیگه احیا نمیشه... ... من ماشینمو شستم اون خشک شد؟
آخه پدرسوخته بازی تا کی؟ آقا حالا که خود بی غیرتشون نمیان عذر خواهی کنن بگیر باعث و بانی از بین رفتن این همه ثروت ملی رو پیدا کن اعدامش کن. مگه میشه با سیاست های غلط و احمقانه یه مملکتی رو از بین ببری هیچکی نگه خرت به چند؟
اقا من که کارشناس نیستم من نمیدونم چقدر تاثیر داشته ولی بگردین ببینین کی به هرچی چاه عمیق غیر قانونی مجوز داد؟ من نمیدونم چقدر تاثیر داشته ولی ببینین کی خواست گندم یا هر محصول کشاورزی دیگه ای خود کفا بشیم؟ من نمیدونم چقدر تاثیر داشته ولی خودکفایی به قیمت به فنا رفتن؟ حالا من آب نخورم؟ پدر سوخته٬ نامردم اگه یک ذره صرفه جویی کنم. تو دریاچه دریاچه مملکته فروختی اگه نگم ریختی تو جیبت. بعد من ظرف نشورم؟
اول بگم که تو این دو ماه کلی درد دل داشتم که مجبور شدم بنویسم پیش خودم نگه دارم هر چند که چون زمانش گذشته شاید به درد نخور بظر برسه اما خوب اونایی که تاریخ مصرفش نگذشته یکم یکم میفرستم و همچنین از بک آپ وبلاگ قبلی پستهایی رو که خوب باشه دوباره اینجا میزارم اما خوب چیزی که مهمه درد دلهای روزانه است.
سلام من فرشته عاصی هستم حدود شش... نه بیشتر از وسط مهر پارسال شروع کردم به وبلاگ نویسی و بلاگفا رو برای اینکار انتخاب کردم اما از وسطای اردیبهشت امسال بلاگفا رفت رو هوا منم تاحالا صبر کردم ببینم شاید درست شد اما تو روزهای اولین بازگشت بلاگفا دیدم وبلاگم از بین رفته یکمی ناراحت شدم اما خوب بک آپ بیشتر از نصف وبلاگ قبلیم رو دارم خلاصه تصمیم گرفتم کوچ کنم این وبلاگ رو راه انداختم.
اون موقع که وبلاگ نویسی رو شروع کردم فکر میکردم بیشتر سیاسی باشه اما الان که نگاه میکنم میبینم میخوام بشتر دفترچه خاطراتی یا چیزی تو این مایه ها باشه هرچند سیاست هم بخشی از خاطراتمه :) سلام