فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

چرا نه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دکتری

اخراج شدم و برگشتم حالا کلی دارم انرژی میزارم ولی جلو نمیره و منتظرم دوباره اخراج بشم

کمک

چرا از دیگران کمک نمیگیرم؟ شاید تروماست

شایدم

تو یا برای دیگران مهم نیستی

یا خیر خواه تو نیستن

یا نمیدونن مشکلت چیه

یا توانایی ندارن بهت کمک کنن

جنگ 12 روزه

چه اتفاقی افتاد:

شب فردای روز تولدم با جواد و شاهین و علی رفتیم ایران مال و برگشتیم خوابیدم. صبح که بیدار شدم جمعه بود دیدم عمم تو واتساپ پیام داده حالم رو پرسیده منم گفتم قربونت تو چطوری. بعد دیدم بابام پیام داده که سالمی؟ فهمیدم خبری شده زلزله ای چیزی دویدم تو تراس بیرون رو ببینم دیدم بیرون خبری نیست. بعد زنگ زدم به بابام که ببینم چی شده باید آروم هم حرف میزدم چون شاهین هنوز خواب بود. دیگه بینا بهم گفت که دیشب اسرائیل کلی جارو زده. دیگه تا اخبار رو چک کردم فهمیدم چی شده یکی دوتا زنگ زدم و فهمیدم تو شرایط جنگی هستیم.

دیگه از اون روز هرازچندگاهی یه صدای بمبارونی و پدافندی میومد. بیشتر نصفه شبا. بعضی روزها خیلی شدیدتر یه روزهایی هم خبری نبود تا آخر شب. دیگه همون شب جمعه برای اینکه مادرم اینا هم نترسن رفتم پیششون یکم براشون توضیح دادم که این جنگیه که توش غیر نظامیا خیلی کمتر آسیب میبینن و اینا فرداش برگشتم خونه. تا آخر شب دوتا خبر از مرجع رسمی داشتیم که یکی میگفت دورکار و یکی میگفت بیاید سرکار آخرشم رئیس احمقمون گفت بیاین سرکار. پس فرداش رفتم سرکار و نصف بیشتر نیومده بودن ولی قرار شد دیگه تا آخر هفته دور کار باشیم. چون خواهر سرکار میرفت دیگه نرفتم خونه مادرم ولی به جواد اینا گفتم بیان پیش من. فرداش (دوشنبه) که جواد اینا اومدن خواهرم گفت از سه شنبه اونم دورکاره و قرارشد شب برم پیششون که وسط فیلم دیدن با جواد و شاهین علی بودیم که اسرائیل تهدید کرد یه بخشی از منطقه سه رو میزنه و تخلیه کنین. چک کردیم دیدیم صداوسیما رو گفته ولی فکر نکردیم اونجا رو بزنه گفتیم حتما یه پادگانی اطرافش رو میخواد بزنه. بعد خبر زدن صدا و سیما و پخش کلیپ های بیخودی تو ساعات مهم خبر رو دیدم و وسط فیلم صدای بمباران اطراف خونه باعث شد فیلم رو ول کنیم من اومدم خونه مادرم. دیگه هیچی خبر خاصی نبود امروز رفتیم شهروند و اینا.

 

حس:
حسم از جنگ بد نیست یه درصد هم فکر نمیکنم مناطق غیر نظامی رو بزنه. حتی جاهای پایین شهر نزدیک خونه من

از اینکه جایی نداریم بریم حسم خوب نیست. اینکه دلش رو هم ندارم شبی 10 تومن بدم یه جایی 10 شب هم بمونم

از اینکه هی ادما زنگ بزنن بگن تهران رو خالی کن هم حسم بدتر میشه

از کشته شدن سردارهای اسرائیلی هم خوشحالم و پروفایلم رو به رقص شادی و ترس زیر آتیش بازی تغییر دادم

 

تحلیل:

اسرائیل از پایان فرصت مهلت ترامپ به ایران استفاده کرد و حمله کرد

تو یه روز کلی سردار کشت یعنی چقدر اشراف اطلاعاتی داشته

کلی دست اطلاعات رو شد که هیچ گهی نیست

با توجه به کاهش پرتاب موشک یعنی ما حتی موشک هم نداریم

موشک هامون 10 یا یکی هم نمیخوره همونی هم که میخوره کمتر از یکی میکشه

هیچ پدافندی نداریم

هیچ برنامه ای هم برای دفاع و حمله نداریم

 

پیش بینی

ف

ایران هیچ برنامه ای برا حمله نداره

اسرائیل روز به روز اهداف کمتر مهمی رو میزنه تا کلا برنامه هسته ای تموم بشه

همین الانم تمومه ولی نهایتا تا آخر هفته

شک

جنگ تا یکسال ادامه داره

و ایران خسارات بیشتری به اسرائیل میزنه

چون منبع درامدش تکنولوژیه ولی ما نفت داریم

مامان

بازیه و اتفاق خاصی نمیفته اینا کلا دستشون تو یه کاسه هست و زود تموم میشه حدود چند ماه و وارد جنگ بزرگی نمیشیم

. چون تو خاورمیانه هستیم بلاخره یه سری صدمه به ایران میزنه