ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
تیپ شخصیتی برونگرا (E)
برونگراها برخلاف درونگراها که معمولا محتاط و کمحرف هستند و ترجیح میدهند مشغول خودشان باشند، هنگام قرارگیری در جمع افراد احساس انرژی بیشتری میکنند. برونگراها دوست دارند در مورد افکار و ذهنیات خود صحبت کنند و در موقعیتهای اجتماعی خودی نشان دهند. آنها معمولا اهل معاشرت بوده و محبوب و موردعلاقه دیگران هستند و اگر بهصورت طولانیمدت تنها باشند یا از مصاحبت دیگران محروم شوند، احساس ناراحتی و کمبود انرژی میکنند.
تیپ شخصیتی درونگرا (I)
افراد درونگرا کمحرف و محتاط هستند و نسبت به فرد برونگرا با تنهایی احساس راحتی بیشتری میکنند. ترجیح افراد درونگرا بر این است که برای سرگرم شدن یا انگیزه گرفتن به خودشان اتکا کنند تا تعامل با دیگران. آنها معمولا افرادی خودکفا هستند و ترجیح میدهند تا بهجای کار گروهی، بهتنهایی کار کنند. معاشرت و تعاملات اجتماعی، انرژی افراد درونگرا را تخلیه میکند و برای شارژ مجدد نیازمند زمان کافی هستند. به همین دلیل است که به تعاملات اجتماعی و کسب مهارتهای لازم برای معاشرت کمتر از یک فرد برونگرا بها میدهند.
تیپ شخصیتی حسی – واقعبین (S)
برخلاف افراد شهودی یا رویاپرداز که ترجیح میدهند در خیالات خود زندگی کنند، عمده تاکید افراد حسی بر آن چیزی است که در دنیای واقعی قابل مشاهده، لمس و تجربه کردن است. اولویت افراد واقعبین مسائل عملی و حقایق هستند و علاقهای به پرداختن به نظریههای فلسفی یا تفکرات عمیق درونی ندارند؛ در عوض دوست دارند در مورد مسائلی خارج از ذهن همچون افراد و اماکن و چیزهای واقعی فکر کنند. آنها ترجیح میدهند تمرکز خود را بر آنچه میتوانند بهطور دقیق و با حواسشان لمس و تجربه کنند، معطوف کنند.
تیپ شخصیتی شهودی – رویاپردازی (N)
تاکید افرادی که دارای شخصیت شهودی هستند بیشتر بر نظریهها و تصورات ذهنی است تا بر آن چیزهایی که واقعا در مقابل چشمانشان رخ میدهد. تفکرات درونی و رویاپردازیهای این افراد جزو اولویتهای آنهاست و اغلب اوقات این حس را دارند که گویی به این دنیای واقعی تعلق ندارند یا در چنین جهانی زندگی نمیکنند. برخلاف افراد حسی (واقعبین) که از دیدن، لمس و تجربه جهان مادی لذت میبرند، تمرکز افراد شهودی بیشتر متوجه درون خودشان است و ترجیح میدهند تا مشغول افکار و احساسات خود باشند. برخلاف افراد حسی که به واقعیتها و مسائل عملی علاقهمند هستند، افراد رویاپرداز بیشتر به تجزیهوتحلیل مسائل عمیقتر و کنکاش مفاهیم پیچیدهتر تمایل دارند.
تیپ شخصیتی عقلانی – منطقی (T)
اشخاص با تیپ متفکر افرادی علمی، معقول و منطقی هستند. در اغلب مواقع رفتار و تصمیمات آنها برآمده از ذهن آنهاست تا قلبشان. بسیاری از افراد بهغلط تصور میکنند که افراد متفکر فاقد احساس هستند که مسلما باور اشتباهی است. این افراد میتوانند به اندازه افراد عاطفی، احساساتی و حساس باشند، اما ازآنجاکه بروز احساسات اولویت اصلی آنها نیست، میتوانند احساسات خود را پنهان کنند. آنها اولویت بیشتری برای حقایق قائل میشوند تا احساسات.
تیپ شخصیتی احساسی – عاطفی (F)
افراد با خصوصیات عاطفی بیشتر علاقهمند و مراقب موضوعات عاطفی و ابراز احساسات هستند تا مسائل منطقی و عقلایی. بااینحال، این بدان معنی نیست که افراد با تیپ شخصیتی عاطفی، انسانهای غیرمنطقی باشند. این بدان معناست که افرادی که این ویژگی را دارند در مقایسه با افراد متفکر که ترجیح میدهند احساسات خود را سرکوب کنند، بیشتر احساسات خود را بروز میدهند. اشخاصی که تمرکزشان بر روی احساسات و ابراز عواطف است، حس همدلی و حساسیت بیشتری دارند و روح و ذهنی باز دارند.
تیپ شخصیتی قاضی – برنامهریز (J)
تمایل افراد دارای خصوصیت قضاوتی بر این است که قبل از اقدام به یک کار، برنامه و استراتژی نحوه انجام آن را چیده باشند. آنها ترجیح میدهند که طبق یک نقشه از قبل برنامهریزیشده کاری را انجام دهند تا بهصورت دیمی و فیالبداهه. آنها افرادی سازمانیافته، قابلاعتماد، مسئولیتپذیر و با اخلاق کاری بسیار بالا هستند. آنها همیشه آماده و مجهز به چکلیستها و برنامههای جایگزین احتمالی هستند. تعهد آنها به برنامهریزیهایی که برای آینده احتمالی دارند میتواند سبب آن شود که از زندگی در زمان حال غافل شوند.
تیپ شخصیتی ادراکی – بداههپرداز (P)
افرادی که دارای ویژگی بداههپردازی هستند به آزادی عملکرد خود بهای بیشتری میدهند. این افراد اگر حس کنند که فعالیت دیگری میتواند برایشان ارزشمندتر باشند، خودشان را محدود و مجبور به انجام فعالیت قبلی نمیکنند. آنها در کشف فرصتهای جدید عملکردی بسیار عالی دارند و هر وقت که میسر باشد از موقعیتهای پیشآمده استفاده میکنند. آنها حتی در مواقع اضطراری نیز ابتکار عمل خوبی دارند. در نظر آنها زندگی همان چیزی است که پیش میآید و اگر مجبور به تبعیت و رعایت یک برنامه شوند، احساس خفگی میکنند.
من از بچگی همیشه استرس زیادی داشتم
استرس چیزهای عجیب که اصلاً لازم نیست یا استرس چیزهایی که به راحتی از پسش برمیومدم
مثلاً از بچگی تا همین الان هر وقت یا خیلی وقتا که سوار تاکسی می شم همش استرس دارم که راننده بقیه پول مونده یا الان خیلی بیشتر به مقصد نرسونه و یه جای دیگه ببره مزاحمت ایجاد کنه از اینکه مسیر مسیرم دور بشه
یا وقتی که می خوام یه گوشی رو پس بدم به علت خرابی که داشته
یا اگه بخوام به یکی از همسایه ها راجع به یه موضوعی تذکر بدم
تپش قلب بالا و نگرانی و نا آرامی نتیجه استرس برای چیزهای که وقتی انجام میدم همه میگن چقدر خوب انجام دادی
تعاملات اجتماعی قوی دارم و خیلی جاها توانایی بیشتر از مردم برای گرفتن حقم دارم
بعضی وقتا حس می کنم دلیل این استرس از کودکی با منه و این یک چیزی شبیه نداشتن پول مثلاً اگر شما پول اضافه داشته باشید خوب اگه خسارت مالی هم بهت وارد بشه میتونی به راحتی پوشش بدی اما وقتی شما نگران پولی استرس بهت وارد میشه حالا من پولدارم ولی اون استرسها را همچنان با خودم دارم حمل می کنم
نمیدونم باید چه کنم
موضوع دیگه اینکه من یادگرفتم پنهانش کنم مثلا وقتی استرس دارم بجای عکس العمل های صورت یا دستم فشار رو به انگشتهای پام منتقل میکنم که تو کفشه و کسی نمیبینه الان که ماسک میزنیم دیگه راحتتره بخاطر این اطرافیانم اگه خیلی نزدیک نباشن متوجه استرسم نمیشن
در جهان این تاریخ بوده که همیشه خود را بر ابنای بشر تحمیل کرده، اما نه به همه آنها. افرادی هم بوده و هستند که بهخاطر بزرگی کارهایشان، مسیر تاریخ را تغییر و در واقع به تاریخ شکلی نو دادهاند و تاریخ متاثر و متغیر از آنها بوده. این افراد چه بد چه خوب، موجب دیگرگونه زیستن نسلهای بعد از خود شدهاند.
در مورد جنگ جهانی اول ابتدا باید گفت که هر چند یک جنگ بینالمللی بود، ولی در میان کشورهایی رخ داد که حاکمان آن همگی از اقوام نزدیک هم بودند. چون در آن سالها اکثر امپراتورها، ولیعهدها و صدراعظمهای اروپایی همه از نوادگان ملکه «ویکتوریا» و از نژاد انگلیسی بودند، لذا این نبرد ویرانگر ناخواسته بین نوادگان امپراتوری عظیم بریتانیای کبیر رخ داد. ملکه «ویکتوریا» 9 فرزند داشت که همه با شاهزادگان سایر کشورها ازدواج کرده بودند.(به همین دلیل معروف بود خورشید در امپراتوری بریتانیای کبیر غروب نمیکند) به او لقب «مادر اروپا» داده بودند، چون امپراتور آلمان، تزار و ملکه روسیه، ملکه نروژ، ملکه اسپانیا و ولیعهد سوئد همه از نوههای او بودند و باز بیشتر حاکمان اروپا بهواسطه او از اقوام هم بودند. مثلا امپراتور آلمان، بریتانیا و روسیه هر سه پسرعموی هم بودند و جالب اینکه بین تزار روس و پادشاه انگلیس یعنی «نیکلای دوم» و «جرج پنجم» از لحاظ قیافه شباهت بسیار زیاد وجود داشت تا جایی که آنها را نه پسرعمو که برادران دوقلوی هم میخواندند و عکسهایشان در آرشیوهای تاریخی اکثرا با هم به اشتباه گرفته میشد یا اینکه ملکه روسیه «الکساندرا» همسر تزار «نیکلای دوم» و خواهر «ویلهلم دوم» امپراتور آلمان و «ویلهلم» هم حکم پدرخواندگی ولیعهد روسیه که خواهرزاده خودش بود، را داشت. منبع
پادشاه روسیه، بریتانیا و آلمان در جنگ جهانى اول همگى نوه یک مادربزرگ بودند! جالب است تزار روسیه بعد از جنگ گفته بود اگر مادربزرگم زنده بود امکان نداشت بگذارد ما با همدیگر بجنگیم! منبع