ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
روزی من و بخت و غم و شادی باهم
کردیم سفر به ملک هستی ز عدم
چون نوسفران به نیمه ره بخت بخفت
شادی ره خود گرفت ، من ماندم و غم .
یغما.
کتاب بدی نبود ولی چندتا مشکل داشت
خیلی از حرفاشو در قالب بیانه های تو کتاب تا صحبتهای بازجو و وینستن اعلام میکرد
از اینکه یک کتاب انقدر حس بد به آدم بده خوشم نمیاد رسالت کتاب به نظرم رشد دادن انسانه نه ترسوندنش
کاری بهم ارجاع نمیشه منم یواش یواش دارم میرم به سمت برنامه نویسی تو اداره.
امتحان زبانم هم خیلی خوب دادم ولی یدر هر صورت اومدم جهاد اینتر مدیت 2 یعنی ترم 8 از 12 قبلا تا 7 رفته بودم ولی فکر کنم 7 از 18 بود.
دیروز رفتم تلفن بینا رو درست کردم و مریم رو دیدم .
امروز داریم با شک و سانی اینا میریم باغ گیاه شناسی.
فیلم هوش مصنوعی رو تموم کردم و پیانیست رو شروع کردم.
1984 رو هم تموم کردم پاشنه آهنین رو شروع کردم.
امروز رفتم قله توچال
بر اساس پیشبینی gps گول مپ مسیر سه ساعته اما برای اولین بار مپ گوگل هم مسیر ر واشتباه میگفت هم زمان رو
خلاصه ساعت 7 از دربند شروع کردیم و پس از مدت کوتاهی گفم شدم. با پرس و جو به مسیر اصلی برگشتم که نا گهان با مسیر با شیب وحشت ناک مواجه شدم که خیلی هم طولانی بود و چند با پشیمون شدم و خواستم از یه مسیر ساده برگردم
ساعت 9:30 شیرپلا بودم و دست صورتم رو شستم و انرژی گرفتم و تصمیم گرفتم ادامه بدم از یکی پرسیدم پناه گاه بعدی کجاست گفت نیم ساعت دیگه امیری منم راه افتادم وسط راه عضلات کنار زانوم منقبض شده بود و حتی نمیتونستم سرپابایستم. و تا امیری که دو ساعت راه بود 10 با مجبور به توقف شیدم و قندم افتاد و اصلا یه وضعی تنها دلیلی که داشتم ادامه میدادم این بود که راه دیگه ای وجود نداشت
ساعت 12 رسیدم امیری آب و آدوقه ام هم تموم شده بود و اونجا هیچی برا خرید نبود خواستم بخوابم یه خانم آقایی مجبورم کردن باهاشون برم بالا و خیلی خوب و آروم راه میرفتم و خلاصه با کلی سختی به قله رسیدم که اونجا دماوند هم دیدم
و با تله کا بین برگشتم.
از سر کار که اومدم رفتم مدرسه دارلفنون که بجز حیاط قشنگش چیزی برا دیدن نداشت.
بعد از اونم رفتم موزه بانک ملی با راهنمای زیبا روی و خوش اخلاقش که کلی سکه و چک و رسید قدیمی از جمله اسناد بانک ایران و انگلیس بانک ملی و بانک مرکزی وجود داشت و در کل ارزش دیدن داشت رایگان هم بود.