ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
من خیلی اینجوری میشم
زندگی من از بیرون نسبتا مرتبه قشنگه
ولی انقدر برا ذره ذره ش دهنم سرویس شده
حالم از همه موفقیت ها و چیزایی که به دست اوردم بهم میخوره
بعضی وقتا نگاه میکنم میبینم این همه تلاش برای چی؟
خودم رو میکشم برای چی؟
داشتم فکر میکردم اگه قبول نشم چقدر ناراحت میشم
غصه از دست دادن چیزایی رو میخورم که مفت نمی ارزن
این همه استرس نتیجه دکتری برا چی
قبول نشم چی میشه مگه
عمرم رو گذاشتم تو این مسابقه ی همیشه
چقدر بده نمیتونیم از یه کفی مطمئن باشیم
نخوایم بخاطر بدست آوردن یه زندگی معمولی زندگیمون رو بدیم
این همه تلاش و استعداد و همت و بدبختی و پرهیز و 30 سال بخور نون و تره شده چی؟
با هدف ساختن زندگی انقدر دنبال چهارتا پیش نیاز دویدیم خودشون هدف شدن هیچ، زندگی رو هم دادیم رفت
البته تلاشم نمیکردیم یه جور دیگه زندگی از دست میرفت
نقط، به ضم اول و فتح دوم، جمع نقطه است و ملا نقطی در استعمال فارسی زبانان در وصف کسی گفته می شده «که فقط از عهده خواندن متنی که کلمات آن نقطه دار بوده است بر می آمده و لذا بر کاتبانی که نقطه ها را از قلم می انداخته اند ایراد می گرفته است»، سپس توسعا کسی را می گویند «که به ظاهر کلام بیش از اندازه اهمیت می دهد و چه بسا که از معنای آن غافل می ماند». این اصطلاح را در تداول معمولا ملا لغتی تلفظ می کنند و گاهی نیز به همین صورت می نویسند و البته غلط است.
در متون مختلف سایتها، وبلاگها و شبکه های اجتماعی به کرات به اشتباه افراد در نوشتن املای صحیح واژگانی بر می خوریم که به «گذار» و یا «گزار» ختم شده اند.
«گزار» از مصدر «گزاردن» و «گذار» از مصدر «گذاشتن» است.
ادا کردن، انجام دادن، بجا آوردن چنانکه در نماز، طاعت، حق، شکر، شغل ، کار، مقصود، فرض ، فریضه ، حج
نهادن، هشتن، قرار دادن، وضع کردن، برجای نهادن
نتیجه می گیریم که «گذار» از ریشه «گذاشتن» است. این فعل به معنی قرار دادن و وضع کردن چیزی است. مثل گذاشتن کتاب در قفسه یا گذاشتن پول در جیب و ...
مثال: قانون گذار، بنیان گذار، نام گذاری و ...
اما «گزار» از ریشه «گزاردن» است و از انجام عملی فیزیکی خبر نمی دهد. بلکه به معنی انجام دادن و به جا آوردن و ادا کردن است.
مثال: نمازگزار، کارگزار، خدمت گزار و...
مصدر «گزاردن» معنای دیگری نیز دارد: "برگرداندن از زبانی به زبان دیگر یا از بیانی به بیان دیگر، یا از نظامی به نظام دیگر"
بنابراین گزاردن برابر است با ترجمه کردن و گزارنده و گزارش، به معنای مترجم و ترجمه است.
خواب گزاری نیز یعنی "تعبیر خواب" و خواب گزار یعـنی تعبیرکننده خواب (معبر) و اصطلاحات دیگری همچون گزارشگر.
ما داوطلبان پذیرفته شده در ازمون کتبی دوره دکتری درخواست کنیم صحبت جناب اقای خاکی معاون وزیر علوم که دانشگاه موظف به پر کردن ظرفیت دکتری هستند پیگیری و اجرایی شوند.
این نگرانی وجود دارد دانشگاهها همچون سالهای گذشته در برابر این درخواست منطقی و به حق مقاومت کنند و علیرغم فرصت های کم اموزشی، با کج سلیقگی دانشگاهها و خالی ماندن ظرفیت موجود، همین امید کم طالبان علم و پژوهش نیز ازدست برود.