فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
فرشته بودم

فرشته بودم

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی / بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

بلدرچین و برزگر

بلدرچینی با بچه های خود در کشتزاری لانه داشت. روزها به سرعت می گذشت و محصول کشتزار به مرحله برداشت نزدیک می شد. بلدرچین بیشتر اوقات خود را به گشت و گذار مشغول بود و هر روز از بچه ها دور می شد؛ اما بچه ها، هنوز پرپرواز نداشتند و ناگزیر به سکوت در لانه بودند. هر روز غروب که بلدرچین به کنار بچه ها برمی گشت، از آنها وقایع روز را می پرسید. روزی بچه ها به او گفتند:« امروز صاحب مزرعه آمده بود و می گفت: زمان برداشت فرا رسیده و محصول هم به اندازه کافی وجود دارد، فردا به همسایه می گویم که بیاید و محصول را جمع کند.» بلدرچین گفت:« نترسید؛ هیچ خطری شما را تهدید نخواهد کرد.»
روز بعد دوباره برزگر آمد و گفت:« همسایه کار داشت، فردا به دوستم میگویم و او خواهم آمد.»
بلدرچین دوباره به بچه هایش اطمینان داد که خطری آنها را تهدید نخواهد کرد!

روز بعد دوباره برزگر آمد و گفت:« دوستم کار داشت، فردا به فامیل میگویم و او خواهم آمد.»

بلدرچین دوباره به بچه هایش اطمینان داد که خطری آنها را تهدید نخواهد کرد!

چند روزی به این صورت گذشت و برزگر هر روز برداشت محصول را به این و آن حواله می داد. بلدرچین نیز متقابلاً به بچه هایش اطمینان می داد که خطری آنها را تهدید نخواهد کرد.

سرانجام یک روز غروب، بچه ها به او گفتند:« امروز برزگر آمده بود و می گفت: داس را آماده کرده و فردا شخصاً برای برداشت محصول خواهد آمد.»
بلدرچین خطاب به بچه هایش گفت:« دیگر جای ما این جا نیست. فردا صبح زود آماده شوید تا از این جا کوچ کنیم؛ زیرا این بار برزگر کمر همت بسته و شخصاً خواهد آمد و هیچ چیز مانع آمدن او نخواهد بود؛ بنابراین جایمان دیگر اینجا نیست!»

درد

زین دایره مینا خونین جگرم می ده


ساقی سیم ساق من گر همه درد میدهد     کیست که تن چو جام می جمله دهن نمیکند

شاهنامه

چندتا نکته

اول اینکه الحق و والانصاف هم شاهنامه است به معنی نامه شاهان هم به معنی نامه شاهانه

دوم میگن زبان فارسی زبانه قوییه چون هزارساله دوام آورده و ما الان میتونیم شاهنامه رو به راحتی بخونیم اما من میگم زبان فارسی هزار سال دوام آورده چون شاهنامه هزار سال پیش سروده شده اگه پونصد سال پیش سروده میشد ما نمیتونستیم متون قبلیش رو بخونیم. دلیلم هم اینه که این کتاب انقدر قوی بود بقیه عرفا و ادبا دور این حلقه زدن و ازش دور نشدن و واقعا یه ستونی شد برای زبان فارسی و گرنه ما کتابایی داریم که حتی بعد شاهنامه نوشته شدن اما به سختی قابل خوندن هستن کتابای معتبری مثل تاریخ بیهقی یا اخلاق ناصری

سوم چقدر داستانهای شاهنامه با ادبیات مذهبی دنیا شباهت داره مثل شباهت عمر نوح و جمشید یا شباهت داستان یوسف و سیاوش یا داراب و موسی

چهارم با شک میگم اما فردوسی به شدت ضد قومیت ها بوده کاری ندارم که بده یا ملی گرا بوده که خوبه. ترکها تو تمام شاهنامه دشمن ایرانند (هرچند یه نظریه میگه ترکهای الان ترک زبانند و با اونها کلا متفاوتند) و کردها رو از نژاد پایین و کوه نشین میخونه و در اواخر شاهنامه حتی با سیستانی ها هم چپ میفته با عربها که دیگه نگو.

پول درارها

تو این مملکت که خیلی ها مشکل پول دراوردن دارن یه عده ای هستن که ثابت کردن اونایی که نمیتونن پول درارن خودشون گاگولن. آره یه عده هستند تو همین مملکت آشغال میفروشن ولی خوب عقل دارن. اونا شروع کردن به آشغال فروشی بعد یه مدتی مردم فهمیدن آشغال به دردشون نمیخوره پس گفتن ما دیگه آشغال نمیخریم و همه انبارهای این عده پر شد از آشغالهایی که کسی حاضر نبود بخرشون. اما اون عده باهوش هم بودن گفتن مردم ما برای مدت محدود وام خرید آشغال تا سقف 70 درصد قیمت اشغال با سود 29% پرداخت میکنیم و مردم که انگار مشکلشون کمبود پول بوده حمله کردن و شروع کردن آشغال خریدن طوری که خود آشغال فروش ها هم فکرشو نمیکردن.

فرصت

تو زندگی هر آدمی ممکنه یکسری موقعیت خوب پیش بیاد و تفاوت موقعیت آدمها تو استفاده از این موقعیتهاست. موقعیت هایی که برای من هم کم پیش نیومد

کارگری

یه روز یکی از آشناها که میدونست من بیکارم اومد ثواب کنه به من گفت کارگر میخوام میایی منم خر شدم گفتم میام خلاصه این شد رفتم کارگری اینجا:

دایره بالا نیروگاه مگاواتی سد سیمره محل کارمه. دایره راست خوابگاه دایره پایین روستای تلخاب. شمال رودخانه لرستانه و جنوبش ایلام

اینجا هم یه لینکه وزارت نیروه برای بازدید بهتر از سد و نیروگاه سیمره البته یکمی قدیمیه الان نیروگاه کامل شده و من کاری با سد نداشتم کار من تو نیرو بود

نیروگاه با سه واحد 160 مگاواتی

سد با ارتفاع 180 متر با حجم مخزن 3200 میلیون متر مکعب

خلاصه جای خوبی بود همه سیگاری بودن اگه نخوام بگم همه تریاکی بودن. راجع به تحصیلات هم کاری ندارم فقط بگم که اصلا نمیدونستن دانشگاه چیه. میخوام بگم یکمی شکاف فرهنگی داشتیم

یا ابوالفضل

وقتی که تمام اصحاب ویاران حضرت امام حسین علیه السلام شهید شدند وجز حضرت عباس وسید الشهدا علیهما السلام هیچکس زنده نماند، حضرت عباس نزد برادر بزرگوار خود رفت وعرض کرد: پدر ومادرم فدایت، اجازه بفرمائید تا جان خودم رافدایت کنم .حضرت امام حسین علیه السلام اشکش جاری شد وفرمود: اول قدری آب برای کودکان تهیه کن ،آن حضرت مشکی  برداشت وسوی آب فرات رفت در حالیکه چهار هزار نفر مسلح به تیر وکمان نگهبان آب بودند، دشمنان دورش را گرفتند حضرت خودرابه قلب لشگر زد و چندین نفر را به خاک وخون  افکند، دشمنان وقتی چنین دیدند پا به فرار نهادند، حضرت با اسب وارد آب شد او در نهایت تشنگی بود، کفی از آب برداشت تا بنوشد، ناگاه بیاد عطش برادر افتاد، آب ننوشید و مشک را پر از آب کرد:

ای نفس(عباس) بعداز حسین زندگی ارزشی ندارد، می خواهم بعدازاوزنده نمانی، حسین شربت مرگ می نوشد وتو می خواهی آب بیاشامی ، هیهات هرگز دین من چنین اجازه ای به من نمی دهد وهرگز این عمل ، عمل انسان باورمند به آخرت نیست.


هنگامی که حضرت به سوی خیام می رفت کمانداران راه را بر او بستند و لشگریان ابن سعد هم همراهی کردند و حضرت را محاصره نمودند، آن حضرت شجاعانه شمشیر می زد و می کشت ، ناگاه نوفل ازرق که در جایی کمین کرده بود از کمینگاه در آمد و با کمک زید بن ورقا  و حکیم بن طفیل سنبسی طائی دست راست حضرت را جدا کردند.
حضرت فوری مشک را بر دوش چپ خود افکند و شمشیر به دست چپ خود گرفت و نبرد را ادامه داد و شعری می خواند.
اگر دست راستم را قطع کردید تا ابد از دینم و امام باورمندم به آخرت حمایت می کنم  که فرزند پیامبر پاک و امین است ،پیامبر راستگویی که دین الهی را آورد که گواهی دهنده به یکتایی خداست .
در این حال حکیم بن طفیل از پشت درخت خرما بیرون آمد و دس چپ حضرت را نیز جدا کرد ، حضرت مشک را به دندان گرفت و این اشعار را خواند:
که ای نفس ! از کفار نترس مژده بر تو باد رحمت خدای جبار و از بودن با پیامبر برگزیده الهی و جمله سادات و پاکان . دشمنان ستمگرانه دست چپم را هم قطع کردند پروردگار من ، آنها را در آتش سوزان جای ده .
او می کوشید تا به خیمه گاه حضرت امام حسین (ع) برسد ، ناگاه تیری از جانب دشمن به مشک آب خورد تمام آب روی زمین ریخت ، تیر دیگری بر سینه اش نشست ، آنگاه حکیم بن طفیل لعنه الله علیه با عمودی آهن بر فرق شریف حضرت زد ، در این هنگام از اسب به زمین افتاد و گفت :
یا اخی یا حسین علیک منی السلام
ای برادرم ای حسین ، خداحافظ ، ای برادر برادرت را دریاب ، حضرت امام حسین (ع) کمر خمیده و با دیدگان اشکبار نزد عباس آمد و فرمود : اکنون پشتم شکست و چاره ام کم شد .
دخترش سکینه پیش آمد و عنان اسب پدر را گرفت و گفت
پدرم ، آیا از عمویم عباس خبر داری ؟ حضرت با چشمی اشکبار فرمود :
دخترم عمویت عباس کشته شد و روحش به بهشت رفت.
اهل حرم با شنیدن این سخن فریاد زدند :
و ای برادر ، وای عباس ، و ای از کمی یار و یاور ، و ای از مصائب جانکاه بعد از تو.


حضرت ام البنین دست عبیدالله بن ابی الفضل را می گرفت و به بقیع می رفت و این اشعار را می خواند
دیگر مرا ام البنین نخوانید ، زیرا مرا به یاد فرزندان دلیرم می اندازید ، پسرانم که بودند مرا اینگونه صدا می زدید ، امروز مرا دیگر پسرانی نیست ، چهار فرزندی که به روشنایی ماه بودند و حال با جدا شدن سرهاشان به شهادت رسیدند ایکاش می دانستم همان طوریست که گفته اند ؟ به اینکه دست راست عباسم قطع شده است.

منبع

تاسوعا

روز نهم روزتاسوعاست (تاسع در عربی یعنی نهم). تاسوعا روزى بود که جناب امام حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتال آن حضرت اجتماع کردند و ابن مرجانه و عُمر سعد خوشحال شدند به سبب کثرت سپاه و بسیارى لشکر که براى آنها جمع شده بود و جناب امام حسین علیه السلام و اصحابش را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مَدَد نخواهند نمود.

در روز تاسوعا برای آن حضرت امان نامه آمد و حضرت آن را رد کرد این روز را بنام آن حضرت نام نهاده اند جریان امام نامه آن است که: شمر بن ذی الجوشن لعنة الله علیه که از قبیله ام البنین(مادر حضرت عباس(ع)) بود مأموریت یافت که به حضرت عباس(ع) و سه برادراش امان نامه دهد.

عصر روز تاسوعا (نهم محرم) به نزدیکی خیمه گاه امام حسین(ع) رفت و فریاد زد: خواهر زادگانم کجایند؟ امام که منظور شمر را متوجه بود به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید، اگرچه او فاسق است ولی با شما قرابت و رابطه خویشاوندی دارد.

حضرت عباس(ع) به همراه برادرانش عبدالله، جعفر و عثمان نزد شمر حضور یافته و از او پرسیدند: چی می خواهی؟ شمر گفت: شما خواهر زادگان من هستید. بدانید تا ساعاتی دیگر شعله های جنگ برافروخته می شود و از یاران حسین بن علی کسی زنده نمی ماند. من برای شما امان نامه ای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان ما هستید مشروط بر این که از یاری برادرتان حسین(ع) دست برداشته و سپاهش را ترک کنید.

حضرت عباس که اسوه بی همتای غیرت، حمیت و وفاداری بود بر او بانگ زد و فرمود: بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو. ای دشمن خدا! ما را فرمان می دهی که از یاری برادر و مولایمان حسین(ع) دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم. آیا ما را امان می دهی ولی برای فرزند رسول خدا(ص) امانی نیست؟

منبع

معرفت

شب عاشورا عباس (ع)، بنی هاشم را جمع کرد و برایشان صحبت کرد. آخر صحبت ها پرسید: « فردا چه کار می کنید ؟ » گفتند: « با شماست. ما گوش به فرمان تو هستیم » عباس (ع) گفت: « اصحاب امام غریبه هستند و بار سنگین را صاحبش بر می دارد. حفاظت از امام حسین به عهده ماست که فامیلش هستیم. فردا صبح اولین کسانی که می روند میدان جنگ باید از بین ما باشند تا مردم نگویند بنی هاشم یارانشان را جلوتر از خودشان به کشتن دادند».

آن طرف تر هم توی خیمه ای حبیب پسر مظاهر یاران امام را جمع کرده بود و می گفت: « فردا اول ما باید برویم برای جنگ، تا نبض ما می زند کسی از بنی هاشم نباید کشته شود که مردم بگویند: اینها بزرگان خودشان را برای جنگ فرستادند و جان خودشان را فدای آنها نکردند».
زینب (س) که رفته بود به امام حسین (ع) سری بزند همه این حرف ها را شنیده بود و خندیده بود. از مدینه تا شب عاشورا این اولین لبخند زیبب بود. از معرفت حبیب و عباس (ع)!

منبع

کودتای 1299

تغییر حکومت کشور به جمهوری با مخالفت شدید برخی از روشنفکران و روحانیون همچون ملک‌الشعرا بهار و سید حسن مدرس با شکست روبرو شد.


... سپس با تشکیل یک مجلس موسسان، در ۲۱ آذر ۱۳۰۴، سلطنت ایران به «آقای رضا پهلوی» واگذار شد. انتخابات این مجلس در فرایندی کاملاً غیر دموکراتیک انجام شد و کسانی مانند آیت‌الله کاشانی به نمایندگی رسیدند و در مدح رضا شاه و سلطنت وی، نطق‌های پرشوری کردند.


سخنرانی مخالفان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی در مجلس (همچون دکتر محمد مصدق و سید حسن مدرس) نشان از آن دارد که آنان منکر نقش رضا شاه در برقراری نظم در کشور نبوده‌اند. بلکه استدلال مخالفان چنین بود که با توجه به اینکه پادشاه مشروطه عملاً اختیار حقوقی کشور داری را ندارد و این اختیارات یکسره به نخست وزیر واگذار شده‌است، لذا حیف است که نخست وزیر موفقی مانند سردارسپه به عضوی خنثی همچون پادشاه مشروطه تبدیل شود. زیرا چنانکه بخواهد همچنان مصدر امور باقی بماند ناچار به ورطه دیکتاتوری خواهد افتاد.


در سال ۱۹۳۵ نیز در پی دستگیری سفیر ایران در آمریکا به جرم سرعت زیاد در حین رانندگی در مریلند ایالات متحده آمریکا، ایران روابط خود با آمریکا را قطع کرد.

مورخ

من تاریخ رو خیلی دوست دارم اما یه مشکل جدی تو مطالعه تاریخ به خصوص تاریخ معاصر دارم اینکه توالی اتفاقات رو به خاطر وجود سه نوع تاریخ میلادی شمسی و قمری با مشکل درک میکنم. مثلا میگن احمد شاه سال 1293 ه ش تاج گذاری کرده فلان اتفاق جنبش مشروطه سال 1327 ه ق افتاده و جنگ جهانی 1914 شروع شده خوب من گیج میشم کدوم اوله کدوم آخر خوب نمیشه همه تاریخ ها رو یا به میلادی بگین یا همه رو به شمسی

ای ام دی بی

تو لیست 250 تا تاپ آی ام دی بی اسم فیلم اول فینگلیشه!!! واقعا چه هموطنان فعالی داریم در عرصه وب. وطنم پاره طنم

اه شائوشنگ رو شئوشانگ نوشتم هه هه فکر کن آدم یاد لیان شامپو یا فوتبال شائولین میفته

دیوانه ای از قفس پرید هم همینطوره

منبع

اثاث

یه اثاث کشی دیگه از دین درآمدم

انتفاضه سوم

بلاخره ما کمک کنیم یا نه سرنوشت فلسطینیا دست خودشونه هر چند لکه سیاه تو کارنامه مردم مظلوم فلسطین کم نیست اما در هر صورت برای رهایی از ظلم باید دست به زانو خودشون بزارن بگن یاعلی. منم از انتفاضه سوم حمایت میکنم. فکر کن اسرائیلیا چه حسی دارن وقتی هر لحظه ممکنه یه نفر با چاقو بهشون حمله کنه!!! اسرائیل خیلی سست تر از آنچیزی است که ما فکر میکنیم. خانه عنکبوت


رندان تشنه لب

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت/گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم/یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس/گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا/سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی/جانا روا نباشد خون ریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود/از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم/یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

این راه را نهایت صورت کجا توان بست/کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم/جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ/قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت


یه نظر تو گنجور نوشته

برخی از حافظ شناسان اعتقاد دارند این شعر یا حداقل دو بیت از این شعر در مورد امام حسین(ع) است.

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

معمای شاه

عجب تیزری زده عجب گریمایی من که یه همچین گریمهای خوشگلی تو سینمای ایران ندیده بودم امیدوارم که به تاریخ وفادار بوده باشه تو تلوزین کارسختیه به تاریخ وفادار بمونی همه امیدمون به دولت کلیدو اون سکانس آخره که محمد رضا تاج رو از سرش برمیداره و احساس غم منتقل میشه!!! باید ببینیم چی میشه

حضرت علی اکبر (ع)

روزی معاویه از اطرافیان خود پرسید: به نظر شما چه کسی سزاوارتر است به خلافت؟ اطرافیان پاسخ دادند: تو. معاویه گفت: نه سزاوارترین مردم به خلافت علی بن الحسین است؛ چرا که جدش رسول خداست و در وی شجاعت بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و زیبایی ثقیف موج می زند.

علی اکبر در روز عاشورا پس از آن که از پدرش اجازه مبارزه گرفت، به سپاه کوفه حمله کرد، و چنین رجز خواند:« من علی، پسر حسین فرزند علی هستم. به خدا سوگند که ما به رسول خدا از همه کس نزدیک تریم. آن قدر با نیزه با شما بجنگم که نیزه ام خم شود.

از پدرم حمایت می کنم و با شمشیر بر شما ضربتی فرود می آورم که زیبنده جوان هاشمی علوی است. پسر زیاد کجا و حکم‌کردن درباره ما کجا».

وی چندین بار بر سپاه دشمن تاخت و بسیاری از سپاهیان کوفه را کشت. آن گاه نزد پدر آمد و در حالی که زخم های زیادی برداشته بود، گفت:« ای پدر، عطش مرا کشت و سنگینی سلاح مرا به زحمت انداخت. آیا جرعه آبی هست که توان ادامه رزمیدن با دشمنان را پیدا کنم؟» امام علیه السلام گریست و فرمود:«آه، پسرم! اندکی دیگر به مبارزه خود ادامه بده. دیری نمی گذرد که جد بزرگوارت، رسول خدا، را زیارت کنی، و او تو را از آبی سیراب کند که هرگز احساس تشنگی نکنی».

برخی نوشته اند امام علیه السلام به او فرمود:« پسرم! زبان خود را نزدیک بیار!» و سپس زبان او را در دهان گرفت و مکید، آن‌گاه انگشتری خود را به او داد و فرمود:« آن را در دهان بگذار و به سوی دشمن بازگرد. امیدوارم که هنوز روز به پایان نرسیده، جدّت رسول خدا جامی به تو بنوشاند که هر گز تشنه نگردی».

علی اکبر به میدان بازگشت و این رجز را خواند:« جنگ است که جوهر مردان را آشکار می سازد. درستی ادعاها پس از جنگ ظاهر می‌شود. به خدای عرش سوگند، که از شما جدا نگردم مگر آن که تیغ‌های شما غلاف شود».

پس از حملات پی در پی علی اکبر به سپاه دشمن و کشته شدن بسیاری از آنان، دشمن از کثرت کشته شدگان به خروش آمده بود.

لشگریان عمر بن سعد از کشتن علی بن الحسین پرهیز می کردند، ولی « مرة بن منقذ عبدی » که از دلاوری های او به تنگ آمده بود، گفت: گناه همه عرب بر گردن من اگر این جوان بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننشانم!

پس علی اکبر به او رسید در حالی که بر آن سپاه حمله ور بود. مرة بن منقذ راه را بر او گرفت و با نیزه ای او رااز اسب بر زمین انداخت، آن گروه در اطراف او جمع شدند و با شمشیر پاره اش کردند!

بعضی نقل کرده اند که مرة بن منقذ ابتدا با نیزه به پشت او زد و بعد با شمشیر ضربتی به فرق آن بزرگوار وارد کرد که فرق مبارکش شکافت و او دست به گردن اسب خود انداخت، ولی اسب که ظاهراً خون روی چشمانش را گرفته بود او را در میان سپاه دشمن برد و دشمن از هر طرف بر او تاخت و بدن مبارکش را پاره پاره کرد.

در این هنگام بود که فریاد زد: السلام علیک یا ابتاه! این جدم رسول خداست که مرا سیراب کرد و او امشب در انتظار توست.

تتو را سلام می رساند و می گوید: در آمدنت به نزد ما شتاب کن. و آن گاه فریاد زد و به شهادت رسید.

روز عاشورا پس از شهادت علی اکبر، امام حسین علیه السلام بر بالین فرزندش آمد، صورت به صورتش نهاد و گفت:« خدا بکشد گروهی را که تو را کشتند، گستاخی را از حد گذراندند و حرمت رسول خدا را شکستند. پس از تو خاک بر سر دنیا باد!» صدای گریه امام بلند شد، به گونه ای که کسی تا آن زمان نشنیده بود.

آن گاه سر علی را بر دامان گرفت و در حالی که خون از دندان‌هایش پاک می‌کرد، بر صورتش بوسه زد و گفت:« فرزندم! تو از محنت دنیا آسوده شدی و به سوی رحمت جاودانه حق رهسپار گشتی. پدرت پس از تو تنها مانده است، ولی به زودی به تو ملحق خواهد شد».

در این هنگام زینب کبری با شتاب از خیمه بیرون آمد، در حالی که فریاد می زد:« ای برادرم، و ای پسر برادرم!» و خود را بر روی علی اکبر افکند.

امام حسین علیه السلام او را بلند کرد و به خیمه بازگرداند، و به جوانان دستور داد جسد علی را از میدان بیرون ببرند. آنان پیکر علی اکبر را در برابر خیمه ای که در مقابل آن مبارزه می کردند بر زمین نهادند.

امام حسین علیه السلام محزون و دلشکسته به خیمه بازگشت. سکینه پیشش آمد و سراغ برادرش را گرفت. امام خبر شهادت او را به دخترش داد. سکینه در حالی که فریاد می‌زد، خواست از خیمه خارج شود. امام حسین علیه السلام اجازه نداد و فرمود:« ای سکینه! تقوای خدا پیشه کن و شکیبا باش

سکینه گفت:« ای پدر! کسی که برادرش را کشته اند چگونه صبر کند؟».

مسلمین

باز یه جک و تحلیل من:

پارادوکس جالب مسلمانان
مسلمین در این مناطق ناراضیند:

آنها در غزه ناراضیند در مصر ناراضیند در لیبی ناراضیند در مراکش ناراضیند در ایران ناراضیند در عراق ناراضینددر یمن ناراضیند در پاکستان ناراضیند در افغانستان ناراضیند در سوریه ناراضیند در لبنان ناراضیند

پس کجا راضیند؟
در استرالیا راضیند در کانادا راضیند در انگلیس راضیند در ایتالیا راضیند در فرانسه راضیند در آلمان راضیند در سوئد راضیند در نروژ راضیند در دانمارک راضیند در آمریکا راضیند در هلند راضیند
در واقع آنها در تمام کشور های غیر مسلمان راضیند و در تمام کشور های مسلمان ناراضی..!
و آنها چه کسی را برای عدم رضایت خود مقصر می دانند؟
آنها کشور هایی را که در آنجا راضیند مقصر می دانند و می خواهند آن کشور ها را تغییر داده شبیه کشوری بکنند که در آنجا ناراضی بودند!!!
شاید نیاز باشه چند بار متن رو بخونی تا عمق فاجعه روشن بشه .

تحلیل من:

خوب چندتا مثال بزنم به نظر شما پادشاه عربستان مسلمانه یا آمریکایی؟ آمریکا که از مسلمونا خوشش نمیاد پس چرا با این خوبه؟ اصلا میدونی آل سعود چجوری رو کار اومد؟ خوب اون مسلمان نیست آمریکاییه. اگه مسمونه چرا مسلمونا رو میزنه اما با اسرائیل کاری نداره؟

مثال دو اردن. مثال سه جمهوری ترکیه مثال چهار عراق مثال پنج مصر. توضیح نمیدم اما شما برید نوع سرکار اومدن و نوع روابط این کشورها رو ببینید بعد بگین اینا مسمونن یا آمریکایی و انگلیسی.

مثال شش دولت اسلامی عراق و شام: اینا مسلمونن؟ خودتو میزنی به اون راه؟ حتی یه آدم نفهم که میخواد دزدی یا قتل یا هر کار بدی بکنه یا یواشکی انجام میده یا میندازه گردن این و اون. مثلا فلان مسلمون داره شکنجه میده همه دنیا هم میدونن اما حاشا میکنه. اما اینا قتل میکنن داد میزنن میگن ما مسلمونیم آدم آتیش میزنن داد میزنن میگن ما مسلمونیم کثافت کاری میکنن داد میزنن میگن ما مسلمونیم. خوب منم که نادان میگم دیدن مسلمونا چه بدن اینم نمونش.

بعد چطوری شبکه حماس از یوتیوب حذف میشه چون اونا تروریستن اما همه ویدیو های اینا رو همه شبکه های اجتماعی و خبرگزاری و این ور و اون ور مثل نقل و نبات پخشه؟ اینا تروریست نیستن؟

بعدشم آمریکا نفت ایران رو تحریم کرد بعد ایرانی که هیچ حمله ای نسبت به کشورهای دیگه نداشته و یکی از بهترین سیاستهای خارجی رو تو کشورهای دنیا داره حتی نمیتونست به دوستانش نفت رو بفروشه. حالا داعش عین آب نفت میفروخت خوب کی میخره؟ بله نفت ایران تحریمه چون حامی تروریسته اما نفت داعش اصلا انگار نه انگار. اینا رو گفتم که بفهمی داعش مسلمان نیست داعش شعبه سوم آمریکاست. بعد از شعبه دوم صهیونیستیش اسرائیل

خوب بریم سر جک، آره مسلمونا فرار میکنن به اروپا از ترس نکبتی که اروپا براش درست کرده. راه دیگه ای نداره. درواقع داره از واقعیت حیوانی اروپایی ها در منطقه به اروپایی که آن جانوران ماسک انسان زدند پناهنده میشن.

اروپایی ها حیوانن چون هنوز تو کردستان آدمهایی هستند که دارن با خاطره بمبهای شیمیایی که به صدام دادن نفس میکشن و آمریکایی ها هم حیوانند تو ژاپن هنوز کودکان ناقص الخلقه تو شهر قدم میزنند. میتونیم سیاهه جنایات مزدوران غربی رو با مسلمانهای واقعی مقایسه کنیم ببینیم کی وحشی تره.

البته یه عده ای هم هستند که فارغ از مذهب آدمهای رفاه طلبیند و همیشه دنبال راه ساده اند به جای آباد کردن خانه خودش فرار میکنه خوب اینم یه طرز فکره که در دراز مدت به درد هیچکی نمیخوره. اگه همه آدمها اینجوری بودن دیگه دکترحسابیی نبود که تو بدبختی دانشگاه تهران رو بسازه یا چگوارا میگفت "گور بابای طبقه کارگر خودم رو عشقه".

البته تو هر موردی استثنا هم هست با استثنائات کار ندارم دیدید که کلی مثال و دلیل آوردم.

تاریخ

خودتون برین مقاله نهضت تنباکو رو تو ویکی پدیا بخونین. اگه حال ندارین اینا رو بخونین

پس از آنکه شرکت رژی حدود ۲۰۰ هزاراز اتباع دولت بریتانیا و مستعمرات آن را به عنوان کارکنان شرکت به ایران آورد و به شهرهای مختلف فرستاد، زنگ هشدار برای ایرانیان به صدا درآمد. چرا که با حضور آنها در حدود ۱۰۰ هزار مبلغ مسیحی وارد ایران شدند و ضمن بنای کلیسا در مناطق مختلف، دختران ایرانی را نیز به امور پرستاری در بیمارستان‌ها و بی‌حجابی واداشتند. در تهران و اکثر شهرها مراکز فساد برپا کردند و کافه‌هایی با انواع وسایل قمار و رقص‌های محلی و مشروبات الکی پدید آوردند. علاوه بر این، انگلیسی‌ها هر جا که می‌رفتند، سوار، اسب، اسلحه و مزدور اسلحه به دست خود را نیز می‌بردند و این همان شیوه‌ای بود که انگلیسی‌ها در تصرف هند و ایجاد کمپانی هند شرقی و سپس حضور نظامی به بهانه حفظ امنیت این کمپانی و در نهایت مستعمره نمودن هند به کار گرفته بودند. از این رو اقدامات فوق عالمان دینی را به دلیل متزلزل شدن اساس دین و استقلال کشور توسط قدرت بیگانه و مغایرت امتیازات با قرآن مجید (قاعدهٔ نفی سبیل)، به تحریم تنباکو ترغیب نمود. در واقع دلیلی اصلی مخالفت علما با این امتیاز، افزون بر جنبهٔ تجاری آن و اختلال در نظام بازرگانی کشور، نگرانی از نفوذ تدریجی و سلطهٔ کامل بیگانگان بر ایران بود که از تجربهٔ کمپانی هند شرقی ناشی می‌گردید. به همین سبب مردم مسلمان ایران با این اندیشه که انگلیسی‌ها قصد دارند، کمپانی رژی را به کمپانی هند شرقی و ایران را همانند هند به مستعمرهٔ خود تبدیل کنند، به مخالفت گسترده پرداختند.

بلافاصله پس از صدور فتوا، مأموران حکومت وظیفه یافتند که از انتشار این حکم و آگاهی مردم نسبت به آن ممانعت به عمل آورند، با این حال در همان نیمهٔ روز اول که حکم به دست میرزا حسن آشتیانی رسیده بود، در حدود صد هزار نسخه از حکم نوشته ودر سراسر کشور پخش شده بود. با صدور این فتوا، مردم از همهٔ اصناف، و حتی اقلیت‌های مذهبی مبارزه سیاسی علیه این قرارداد را یک وظیفه شرعی و تکلیفی الهی دانستند و قلیان‌ها را شکسته و توتون و تنباکو را به آتش کشیدند. حرم‌سرای شاه نیز از استعمال دخانیات پرهیز کردند.انیس‌الدوله، سوگلی ناصرالدین‌شاه دستور جمع‌آوری قلیان‌ها را صادر نمود.

نشان دمکراسی

ابن پست مال وبلاگ قبلیم بود که از بین رفت حالا خلاصش رو تجدید نشر میکنم

دیشب ظریف حرف خوبی زد خطاب به کسانی که جمهوری اسلامی رو دمکراسی نمیدونن، گفت نشان این دمکراسی اینه که تو این سی سال هربار دولتی به جای دولت دیگری سرکار اومد از جناح مخالف دولت قبلی بوده.

بعد یکی نظر داد

تو ایران چندتا جناح داریم؟ دوتا! اصولگرایان و اصلاحات، اختلاف این دو حذب رو برای من بر بشمار ببینم منظورت از مخالفت این دو حذب چه چیزهایی هست!؟
مساله ای که در مورد دموکراسی در ایران مطرحه این هست که دمکراسی در ایران تنها و تنها برای پیروان این دو حذب (تازه اصلاح طلبا که نصفه و نیمه) برقراره و فی الواقع اگر زیر مجموعه این دوتا قرار نگیری محلی از اعراب نداری! برای مثال، در ایران دموکراسی برای اسلام وجود داره یعنی شما میتونی آزادانه اسلام رو تبلیغ کنی اما اجازه نداری ادیان دیگه رو تبلیغ کنی! کجای این معنای دموکراسی میده؟! من کاری ندارم کی بر حق هست و کی بر باطل! هر کسی باید بتونه آزادانه تبلیغ کنه برای خودش، مردم هم عقل و شعور دارند، حرف های طرفین رو می شنوند، فکر می کنند و آزادانه آنچه از نظرشون درست باشه رو انتخاب می کنند...

پاسخ من: دقیق یادم نیست چی جواب دادم ولی تواین مایع بود که ما باید یه تعریفی از دموکراسی داشته باشیم و فکر کنم تو همه پسند ترین تعریف آمریکا جز دمکرات ترین کشورهاست. خوب تو این کشور هم یه رئیس جمهور نمیتونه خارج از حزب های دمکرات تا ریپالیکن باشه که من هنوز حتی فرق معنیشو نمیدونم. خب وقتی اونها نمیتونن خارج از این دوباشن انتظار زیادی که ما باشیم. تازه این دوتا حزبشونم عین همن مثلا تا حالا دیدی رئیس جمهوری (نه که بگه ما با اسرائیل دشمنیم) حتی بگه منافع امریکا به منافع اسرائیل ارجحه؟ از این خط قرمزا آنها هم کن ندارن. خوب اونا هم دوتا حزب دارن که مثل مال ما خط قرمزای مشترک زیادی داره. خوب وقتی اونا اینجورین میخوای ما چجوری باشیم؟ اینم نماد دو حزب مخالف که چقدر شباهتشون بیشتر از تفاوتشونه

صوراسرافیل

به گمان من عاشورای تاریخ معاصر ایران، دوم تیر است؛ روزی که بهترین فرزندان این سرزمین زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها، کلمۀ مشروطه و عدالت‌خانه و آزادی را فریاد کشیدند. آن روز محمدعلی شاه فرو ریخت؛ چون باورش نمی‌شد که چند جوان فُکلی این همه بر سر مرام و عقیدۀ خود پایداری کنند.

نام میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل به همراه سید جمال الدین واعظ، ملک‌المتکلمین و سید محمدرضا مساوات در فهرست چهار نفری بود که محمدعلی شاه پیش از به توپ بستن مجلس، درخواست تبعید آنها را از ایران کرده بود، که با ایستادگی مجلس روبرو شد. پس از به توپ بستن مجلس به همراه گروهی دیگر از مشروطه‌خواهان دستگیر شد و به دستور محمدعلی‌شاه در روز چهارشنبه ۲ تیر/۲۴ جمای الاولی ۱۳۲۶ به همراه ملک‌المتکلمین و قاضی ارداقی در باغ‌شاه پس از شکنجه در برابر محمدعلی شاه کشته شد.عمه زاده او، اسدالله خان جهانگیر نیز در روز به توپ بستن مجلس پس از دلاوری‌های بسیار کشته شد.

میرزا جهانگیر، در آخرین مقاله خود در نشریه صور اسرافیل، خطاب به قزاق‌های محمد علی شاه، می‌نویسد:

... ما هم از این جانبازی و فداکاری عاری نداریم و هیچوقت نمی‌گوییم که چرا ما مغلوب مستبدین و بی‌دینها شدیم زیرا که برادران آذربایجانی و گیلانی و فارسی و اصفهانی ما در راهند و عنقریب خواهند رسید. ما می‌خواهیم با بدن‌های خود، زیر سم اسب‌های آنها را نرم و مفروش کرده و زمین طهران را برای تشریفات مقدم این مهمان‌های تازه رسیده، از خون گلوی خود زینت دهیم و به آن برادرهای مهربان بگوییم و افتخار کنیم که ماییم پیش صف‌های شهدای راه آزادی...

منبع اکثر مطالبم ویکی پدیاست دیگه مورخ که نیستم

یکم تاریخ پراکنده

استبداد صغیر

به دوره‌ای یک ساله از تاریخ سیاسی ایران اطلاق می‌شود که از تیر ۱۲۸۷، با به توپ بستن مجلس شورای ملی توسط محمدعلی شاه آغاز گردید و در تیرماه ۱۲۸۸ با فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان و پناهنده‌ شدن شاه به سفارت روسیه پایان یافت. در این دوره عده‌ای از روزنامه‌نگاران، نمایندگان مجلس و آزادی‌خواهان دستگیر و اعدام شدند یا از تهران گریختند، اما با مقاومت مشروطه‌خواهان سایر شهرها خصوصا مجاهدین تبریز، نهضت مشروطه زنده ماند و سرانجام با حرکت مجاهدین تبریز و گیلان و نیز مشروطه‌خواهان ایل بختیاری به سمت تهران و فتح پایتخت این دوره پایان یافت. پس از فتح تهران مشروطه‌خواهان با صدور بیانیه‌ای محمدعلی شاه را از سلطنت عزل و فرزند خردسالش احمد میرزا را به جای او منصوب کردند. شیخ فضل‌الله نوری نیز که در دوران استبداد صغیر از محمدعلی شاه حمایت کرده بود توسط مشروطه‌خواهان محاکمه و اعدام شد.

خیزش تبریز

وکلای تبریز از جمله سید حسن تقی‌زاده از ابتدا هوشیاری خود را حفظ کرده بودند و با موکلان خود در تماس بودند، به همین دلیل وقایع سوم و چهارم تیر ۱۲۸۷ مشروطه خواهان تبریز را غافلگیر نکرد. مستبدان تبریز که از طرف ملایان ضدمشروطه هدایت می‌شدند، در انجمن اسلامیه که تحت نظر سید هاشم و حاجی میرزا حسن مجتهد بود قوای مسلح خود را متمرکز کرده بودند و تحت الحمایه کنسول روس بودند. شهر تبریز به دو نیم شده بود، یکی قداره کشان و تفنگچی‌های مستبد و طرف دیگر آزادیخواهان. نبرد در تبریز از همان دوم تیر آغاز شده بود و ستارخان و باقرخان رهبری مجاهدان را بر عهده داشتند. وضع تبریز سخت بحرانی بود، از طرفی مجتهدان طرفدار استبداد علیه مشروطه خواهان اعلام جهاد می‌کردند و از طرفی کنسولگری روس دائما القا می‌کرد که مقاومت در حکم خودکشی است. ولی ستارخان و باقرخان شجاعانه می‌جنگیدند. روز ۲۴ تیرماه ۱۲۸۷ کنسول روس به ستارخان پیشنهاد کرد بیرقی از سفارت بفرستد تا از گزند مصون بماند. ستارخان جواب داد: «جناب کنسول من می‌خواهم هفت دولت زیر بیرق ایران بیاید، من زیر بیرق بیگانه نمی‌روم.» بعد از این کم‌کم از ترس مردم تبریز کاسته شد و نبرد شدت بیشتری گرفت. اواخر مرداد عین الدوله، دشمن مشهور مشروطه، به حکومت آذربایجان منصوب شد و تلاش کرد از طریق گفت و گو با مجاهدان اوضاع را آرام کند ولی موفق نشد. در این ایام دسته‌های سواره و پیاده و توپخانه، از جمله سپاهی به سرکردگی محمدولی خان تنکابنی، برای سرکوب قیام تبریز از تهران رسیده بود. ولی از طرفی مشروطه خواهان نیز از طرف ایرانیان قفقاز و استانبول حمایت می‌شدند. در این میان سپاهیان ماکو مرکب از سه هزار نفر با پنج عراده توپ به تبریز حمله بردند ولی از مجاهدان شکست سختی خوردند. محمدولی خان تنکابنی تلگرافی به محمدعلی شاه فرستاد و او را اندرز داد و توصیه کرد تا مجلس را باز کند، ولی شاه پاسخ تندی به او داد و تاکید کرد: «همان است که گفته‌ام. تا این اشرار تنبیه نشوند و پدرشان سوخته نشود، دست بردار نیستم.» پس از این پاسخ محمدولی خان تنکابنی از طرفداری دولت منصرف شد و با افراد خود از تبریز به تنکابن رفت. ولی جنگ در تبریز هنوز ادامه داشت.

شیخ فضل الله نوری

در مسئله فروش قبرستان متروکه به بانک استقراضی روس شیخ فضل‌الله بود که مدرسه قبرستان متروکه را به این بانک فروخت. در آن زمان بانک استقراضی روسیه تزاری به دنبال زمینی برای ساختن شعبه در مرکز شهر بود و به سراغ مدرسه متروکه و قبرستانی در بازار تهران می‌روند. شخصی به نام مستشارالتجار به نمایندگی از بانک سعی می‌کند تا آن را از سید محمد طباطبایی بخرد. طباطبایی پاسخ می‌دهد که اینجا موقوفه و قبرستان مسلمین است. نه موقوفه را می‌توان فروخت و نه مردگان را می‌توان از خاک بیرون کشید. مستشارالتجار سپس به سراغ شیخ فضل‌الله نوری رفته و آن به بهای هفتصدوپنجاه تومان از او می‌خرد و بانک ساخت‌وساز در آن را آغاز می‌کند. طباطبایی همچنان به اعتراض خود ادامه می‌دهد و این کار را خلاف شرع عنوان می‌کند. تا اینکه در چهارم آذر ۱۲۸۴ (۲۷ رمضان) شیخ محمد واعظ از خطیبان پرشور مخالف استبداد و متحدان طباطبایی و بهبهانی، نمازگذاران مسجد را به عنوان زیارت قبور به سوی این محل هدایت کرده و مردم به سرعت ساختمان را ویران می‌کنند. پس از این واقعه از اعتبار شیخ فضل‌الله بسیار کاسته شده و بر اعتبار طباطبایی و بهبهانی و قدرت مخالفان استبداد افزوده می‌شود.

شیخ و مشروطه

    در اول ظهور مشروطیت حاجی شیخ فضل‌الله با سایر روحانیون مشروطه‌خواه همفکر و همقدم بود و با اینکه با عین‌الدوله صدراعظم وقت دوست بود در مهاجرت به حضرت عبدالعظیم و قم شرکت‌کرد و تا صدور فرمان مشروطیت و افتتاح مجلس شورای ملی کوچکترین مخالفتی از او مشاهده‌نشد ولی طولی نکشید که میان او و هم‌مقامانش مخصوصاً بهبهانی مخالفت پیدا شد و چون بهبهانی و طباطبایی در نتیجه پافشاری و فداکاری مظهر مشروطیت شناخته شده بودند حاجی شیخ فضل‌الله بجای آنکه توجه به اصول مشروطیت و مبانی حکومت ملی و ایده‌آل عالی آزادی داشته‌باشد مشروطیت را ملک مسلم و مطلق همکاران و هم مقام‌های خود پنداشت، بعبارت دیگر مشروطیت در شخص بهبهانی و طباطبایی در نظر او جلوه‌کرد و چون از آنها ناراضی و دلتنگ بود از مشروطیت سرباز زد و قیام برضد مشروطیت نمود. برای حاجی شیخ فضل‌الله مشروطیت در چهره رقبایش که برای او مکروه بود جلوه‌گر شده بود و چون از آنها خوشش نمی‌آمد و آنها را دشمن خود می‌پنداشت از مشروطیت هم بیزار شد.

    حاجی شیخ فضل‌الله نوری از اول امر چون استحکام اساس مشروطیت را مخل منافع شخصی خود دید و دانسته است که با توسعه اسباب عدل و تحقیق که از جمله مزایای این اساس عالی است، طرق استفاده شخصی مسدود می‌گردد، در خفی و آشکار گاهی بعنوان موافقت و گاهی با اعلان مخالفت در اخلال ارکان سعادت مملکت کوتاهی نداشته...

    عجیب در اینست که در روزهای آخر سلطنت محمدعلیشاه با آنکه همه یقین داشتند که استبداد باغشاه دوامی نخواهد کرد و چراغ سلطنت شاه بیدادگر در شرف خاموش شدن است و خود شاه و سعدالدوله و اکثر درباریان به قبول مشروطیت درداده‌بودند، حاجی شیخ فضل‌الله همانطوری که در نامه‌هایش به کامران‌میرزا نایب‌السلطنه ثابت می‌کند با منتهای سرسختی و شدت در نگاهداری دستگاه استبدادی و مخالفت با مشروطیت مبارزه کرد و در آخر کار مسلک جنگجویی را با مقام روحانیت توأم نمود و بنفع استبداد جمعی را مسلح کرد و در جنگ سه‌روزه تا فتح تهران شرکت کرد و سبب قتل جمعی از مردم بی‌گناه شد.

شیخ و مدرسه دخترانه

او از مخالفین احداث مدرسه دخترانه بود. شیخ فضل‌الله نوری در جلسه‌ای خصوصی به ناظم‌الاسلام کرمانی روزنامه‌نگار عصر مشروطه ایران و مخالف سرسخت اندیشه‌های فضل‌الله نوری دربارهٔ مدارس جدید می‌گوید: «ناظم الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم می‌دهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمی‌کند؟ مدارس را افتتاح کردید. آنچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید، حالا شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟ نمی‌دانید در دولت مشروطه اگر من بخواهم روزنه و سوراخ این اتاق را متعدد نمایم باید مالیات بدهم و اگر یک سوراخ را دو سوراخ کنم باید مالیات بدهم و کذا و کذا.» 

«اباحه مسکرات و اشاعه فاحشه‌خانه‌ها و افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزگان و صرف وجوه روضه خوانی و وجوه زیارات مشاهد مقدسه در ایجاد کارخانجات و تسویه طرق و شوارع...»

امتناع شیخ و پناهندگی

امتناع شیخ (در روزهای آخر عمر) از پناهندگی به سفارتخانه‌های اروپایی (و به قول خود وی به بیرق کفر) که دشمنانش آن را فرصتی برای اعدام وی شمردند، مورد اعتراف همگان قرار دارد. به گفته دکتر تندرکیا: «غیرت اسلامی شیخ نوری، به او رخصت امداد از کفر را نمی‌داده. امری حتمی است که هنگام بروز خطر، به کرات از جانب بیگانگان به او پیشنهاد حمایت شده، او نپذیرفته است.» در جریان فتح تهران و در زمانی که سپهدار تنکابنی، شهر قزوین و سردار اسعد بختیاری قم را تسخیر کرده و بطرف تهران رهسپار بودند، شیخ از طریق مشیرالسلطنه (صدراعظم) از نایب‌السلطنه درخواست ۱۰۰ قبضه سلاح نمود تا ضمن محافظت از خود درمقابل مردم، نیروهای محله سنگلج بتوانند با مشروطه خواهان به مقابله و جنگ بپردازند.

شیخ و تجلیل

جلال آل‌احمد در کتاب خدمت و خیانت روشن‌فکران می‌نویسد: «از آن روز بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی می‌دانم که به علامت استیلای غرب‌زدگی پس از ۲۰۰ سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد». 

سید روح‌الله خمینی در سخنرانی‌های بسیاری از شیخ فضل الله نام برده و از او به عنوان سمبل مبارزه علیه استعمار یاد کرده است. سید روح‌الله خمینی در جمع مردم قم گفت: «لکن راجع به همین مشروطه و این که مرحوم شیخ فضل الله رحمة الله ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود. مخالفین و خارجی‌هایی که قدرتی را در روحانیت می‌دیدند کاری کردند که برای شیخ فضل الله مجاهد مجتهد و دارای مقامات عالیه یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانی نما، او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه، شیخ فضل الله را در حضور جمعیت به دار کشیدند.» و در جای دیگر می‌گوید: «جرم شیخ فضل الله بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضل الله این بود که قانون باید اسلامی باشد. جرم شیخ فضل الله این بود که احکام قصاص غیرانسانی نیست. انسانی است او را دار زدند و از بین بردند و شما حالا به او بدگویی می‌کنید.» 

محمود طالقانی گفته است: «کشته شدن مرحوم آقا شیخ فضل­الله نوری بدون محاکمه، لکّه ننگی در تاریخ مشروطیت نهاد.» پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در ایران، نظام جمهوری اسلامی ایران از وی به عنوان «شهید شیخ فضل‌الله نوری» یاد می‌کند و بزرگراهی در شهر تهران را نیز به نام وی نامگذاری کرده‌است. در جمهوری اسلامی ایران، نهاد نظارت استصوابی شورای نگهبان بر پایه نظر شیخ فضل‌الله نوری پیش‌بینی شد.

قاضی پور

یادش بخیر تبریز تو یه جلسه مناظره با حضور نماینده ارومیه شرکت کردیم قبل از اون روز فکر میکردم قاضی پور فقط میره بالا مردم بخندن و هیچی اما اون روز نظرم عوض شد نماینده های آذربایجان همه نترس و شجاع هستند همه باهوش اند همه دقیقا نماینده مردمشون هستند.
حالا یه توضیح بدم راجع به ترکها اینها تو منطقه خودشون فقط به ترکی صحبت میکنن و اگه کسی بنا به شغل و شرایطش مجبور نباشه اصلا توزندگیش به زبان فارسی احتیاج پیدا نمیکنه. حالا وقتی یکی که تو زندگیش فارسی حرف نزده بخواهد یه موضوع رو به فارسی بیان کنه خوب مسلما نمیتونه منظور رو برسونه و به نظر مخاطب گوینده آدم سطح پایین و نادانی میرسه که اصلا ربطی به گوینده نداره بلکه این آدم فقط وسیله مناسب رو برای برقراری ارتباط در اختیار نداره وگرنه آنچیزی رو ترکها در زمینه تحیلیل مسائل و انجام عکس العمل در اخیار دارند میتونم بگم اکثر فارس زبانها در اختیار ندارند اونها باهوش و شجاعند که ما نیستیم اما اگه بخوایم به فارسی باهوشون مناظره کنیم مابرنده ایم مثل اینکه من بخوام به زبان فرانسوی تو دانشگاه مارسی راجع به پایان نامم سخنرانی کم احتمالا اونها فکر میکنن من هیچی حالیم نیست اما این تصور با واقعیت فاصله داره!

فرجام

بلاخره معلوم شد این همه برجام اخه و اینها جنگ زرگری بود به نظرم همه فعالیت های رندوم نماینده های مخالف هم تو صحن و آشفته نشون دادن مجلس یه پاچه خواری سطح پایین و تابلو بود هه هه

رشد اقتصادی

نمیدونم چرا فکر میکنم این پستم تکراریه ولی نتونستم تو وبلاگم پیداش کنم در هر صورت سبزه میانگین رشد اقتصادی کشورهای در حال توسعه قرمزه رشد اقتصادی ایران

برجام

امروز و در جریان بررسی طرح یک فوریتی که نمایندگان محترم مجلس در مورد برجام تهیه کرده بودند، خبری به نقل از برخی از نمایندگان مجلس به بیرون درز کرد مبنی بر اینکه عده ای نمایندگان مجلس را با ارسال پیامک تهدید کرده اند و از آنان خواسته اند که به برجام رای منفی بدهند.
منبع

بابک

بابک مرتضی زنجانی ...  مجموع دارایی های خود را 25 هزار میلیارد تومان عنوان کرد. با نرخ کنونی دلار سه هزار تومانی، هم اکنون بابک زنجانی 8 میلیارد و 248 میلیون و 400 هزار دلار ثروت دارد. از طرفی  روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز طی گزارشی نوشت: ... میزان دارایی او 13.5 میلیارد دلار تخمین زده می شود.

منبع

اوین

اگر این روزها به زندان اوین می‌گویند هتل اوین،  به دلیل امکاناتی است که زندانیان خود برای راحتی‌شان خریداری کرده اند. اوین زندان غیر انتفاعی شده است و برای مثال شخصی  که یک اختلاس 300 میلیاردی کرده هر آنچه می‌خواهد تهیه می‌کند و به راحتی در زندان زندگی می‌کند. زیرا این افراد در اتاق‌هایی هستند که به پرده‌های بسیار شیک  و فرش‌های گرانقیمت مزین شده اند.  اوین مجهز به استخر و سونا و جکوزی است که افراد پولدارآن‌ها را برای زندانیان ایجاد کرده اند از جمله شهرام جزایری که باشگاه ورزشی و زور خانه را در اوین برپا کرده است.البته این خرج کردن‌ها برای امتیاز بندی است . هر سالن یک وکیل بند دارد  که معمولا وکیل بند شخصی است که برای بند فرشی یا امکاناتی فراهم کرده است یعنی هرچه پولدار تر باشید شرایط بهتری در زندان اوین خواهید داشت.

منبع

تعصب در دین

اینو یه جایی نوشته بود

فکر کنم بسته بودن به تعصب ربط داره نه به دین یعنی میشه با تعصب در بی دینی هم به ذهن خود قفل بزنیم. از دین دفاع نمیکنم از بازی با کلمات برای انحراف افکار خوشم نمیاد. به نظرم تو این جمله با کلمات بازی شده. یعنی اگه میگفت با تعصب به مغز خود قفل میزنید کافی بود. اما نمیتونه بگه با دین به مغز خود قفل میزنیدچون تعداد زیادی از دانشمندان تاریخ و جغرافیای ما عالم دینی بودن اصلا اگه کسایی که مذهبی بودن رو از تاریخ ایران خط بزنیم دیگه نمیتونیم بگم ما ملت فلانی هستیم.

سردار

این خبر ساعتی پیش توسط خبرگزاری رویترز منتشر شد.
خلاصه خبر اینکه، نقشه عملیات روسیه در سوریه توسط سردار سلیمانی در مسکو چیده شده. سردار در مسکو یک نقشه سوریه رو جلوی روسها پهن میکنه (!) و بهشون میگه که با پیشروی های اخیر گروه های مسلح، اوضاع داره خطرناک میشه، ولی همچنان میشه اوضاع رو عوض کرد و ورق هایی در دست ما هست هنوز. البته دیدار ها و مذاکرات از چند ماه قبل شروع شده. رهبری یک نماینده نزد پوتین فرستاده و اوضاع رو شرح داده، پوتین هم به نماینده گفته ما قبول میکنیم که دخالت کنیم، حاج قاسم رو بفرستید بیاد مسکو (!). و اینکه صدها نیروی ایرانی به همراه 3000 نیروی حزب الله آماده عملیات در مناطق شمالی و شمال غرب سوریه هستن. در واقع نقشه این هست که نیروهای ایرانی، سوری و حزب الله با پشتیبانی سنگین هوایی روسها عملیات کنن.
همچنین اینکه سردار سلیمانی مثل یک شهروند ساکن سوریه شده! یعنی مدام در دمشق حاضر هست و یا با بشار دیدار میکنه و یا از جبهه ها بازدید و برنامه ریزی میکنه.
 منبع

من شنیدم

اینو تو تلگگرام خوندم

ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍین که ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺩﻭﺭ ﺍﻭﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺭﻭﺳﻴﻪ ﺷﮑﺴﺖ ﺳﺨﺘﻰ ﺧﻮﺭد ﻭ ﺗﻦ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻧﺎﻣﻪ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺩﺍﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﻯ ﺍﻳﺮﺍﻧﻰ ﺩﺍﻏﺪﺍﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﻳﺘﻴﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺭﻭﺳﻴﻪ ﺗﻮﺳﻄ ﺗﻨﺪﺭﻭﻫﺎﻯ ﻣﺬﻫﺒﻰ ﻭ ﺍﻳﺪﺋﻮﻟﻮگ هاﻯ ﻣﺘﻌﺼﺐ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ. ﺗﺤﺮﻳﮏ ﻓﺘﺤﻌﻠﻴﺸﺎﻩ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻏﺎﺯ «ﺟﻬﺎﺩ»ﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﺟﺒﻬﻪ ﺭﻭﺳﻴه ﻭ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﻰ ﻣﻔﺮﻁ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻧﻆﺎﻡ ﺑﻴﻦ ﺍﻟﻤﻠﻞ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﻯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﻰ ﺑﺎ ﻣﻮﺝ ﻭﺍﺩﺍﺷﺖ. ﺷﺎﻩ ﻣﺘﺎﺛﺮ ﺍﺯ ﻓﻀﺎﻯ ﻫﻴﺠﺎﻧﻰ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ، ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻬﻴﻪ ﻣﻘﺪﻣﺎﺕ ﺟﻨﮓ ﻋﺎﺯﻡ ﺗﺒﺮﻳﺰ ﺷﺪ ﻭ ﺷﺒﻰ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻧﺎﺩﺭﻯ ﺭﺍ ﺑﺮ ﮐﻤﺮ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻠﻤﺎ ﻭ ﺳﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﻧﻆﺎﻣﻰ ﻭ ﻭﺯﺭﺍﻯ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻓﺮﺍﺧﻮﺍﻧﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺩﻋﺎ ﻭ ﺛﻨﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﻼﻣﺖ «ﺫﺍﺕ ﺍﻗﺪﺱ ﻣﻠﻮﮐﺎﻧﻪ» ﻭ ﺁﺭﺯﻭﻯ ﺩﻭﺍﻡ ﻭ ﻗﻮﺍﻡ ﺩﻳﻦ ﻣﺒﻴﻦ، ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻪ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻧﻆﺮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺟﻨﮓ ﺭﺳﻴﺪ. ﻫﻤﻪ ﮐﺴﺎﻧﻰ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻮﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺟﺎﻥ ﻧﺜﺎﺭﻯ ﻭ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﺁﻣﺎﺩﮔﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻮﺷﻴﺪﻥ ﺷﺮﺑﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ، ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺟﻨﮓ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩﻧﺪ.

ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺎﻥ ﻓﻘﻄ ﻳﮑﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻨﺼﺒﺎﻥ ﮐﺎﺭﺩﺍﻥ ﺁﺫﺭﺑﺎﻳﺠﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ «ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﻰ» ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺟﻮ ﻏﺎﻟﺒﻰ ﮐﻪ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺟﻨﮓ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﮐﺮﺩ. ﻭﻗﺘﻰ ﺷﺎﻩ ﻋﻠﺖ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻭﻯ ﺭﺍ ﺟﻮﻳﺎ ﺷﺪ، ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﮔﻔﺖ: «ﺍعلی حضرﺕ ﭼﻪ ﻣﺒﻠﻎ ﻣﺎﻟﻴﺎﺕ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ؟» ﺷﺎﻩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: «ﺷﺶ ﮐﺮﻭﺭ» . ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ گفت: «ﺩﻭﻟﺖ ﺭﻭﺱ ﭼﻪ ﻣﺒﻠﻎ ﻣﺎﻟﻴﺎﺕ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ؟» ﺷﺎﻩ پاسخ داد: «ﻣﻰ ﺷﻨﻮﻡ ﺷﺸﺼﺪ ﮐﺮﻭﺭ». ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: «ﺑﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺣﺴﺎﺏ، ﮐﺴﻰ ﮐﻪ ﺷﺶ ﮐﺮﻭﺭ ﻣﺎﻟﻴﺎﺕ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ، ﺑﺎ ﮐﺴﻰ ﮐﻪ ﺷﺸﺼﺪ ﮐﺮﻭﺭ ﻋﺎﻳﺪﺍﺕ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﺯ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺩﺭ ﻧﻤﻰ ﺁﻳﺪ»! ﺍﻳﻦ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻧﻆﺮ ﻭﺍﻗﻊ ﺑﻴﻨﺎﻧﻪ ﻫﻤﻬﻤﻪ‌ﺍﻯ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ به رﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﻣﺘﻌﺼﺒﻴﻦ ﺳﺨﺖ ﺑﺮ ﻭﻯ ﺑﺘﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺣﺘﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﻭﺍﺑﻄ ﭘﻨﻬﺎﻧﻰ ﺑﺎ ﺭﻭس ها ﻣﺘﻬﻢ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻭﻯ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﺧﻠﻊ ﻭ ﺑﻪ ﻣﮑﺎﻥ ﺩﻭﺭﻯ ﺩﺭ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺗﺒﻌﻴﺪ ﺷﺪ. ﺩﺳﺖ ﺁﺧﺮ ﻓﺘﺤﻌﻠﻴﺸﺎﻩ ﻣﺠﻠﺲ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻌﺮﻯ ﺍین چنین ﺑﺎﺏ ﺩﻝ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺑﺮﺩ:
ﮐﺸﻢ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﻴﻨﺎﻳﻰ
ﮐﻪ ﺷﻴﺮ ﺍﺯ ﺑﻴﺸﻪ ﺑﮕﺮﻳﺰﺩ
ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﻓﺮﻕ ﭘﺴﮑﻮﻭﻳﭻ (ﮋﻧﺮﺍﻝ ﺭﻭﺱ)
ﮐﻪ ﺩﻭﺩ ﺍﺯ ﭘﻂﺮ (ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﻭﺱ) ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ!
ﭘﻮﭺ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻳﻦ ﺷﺎﺥ ﻭ ﺷﺎﻧﻪ ﮐﺸﻰ ﻫﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻃﺒﻖ ﭘﻴﺶ ﺑﻴﻨﻰ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻟﺸﮑﺮ ﻓﺘﺤﻌﻠﻴﺸﺎﻩ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻔﺖ ﺑﺎﺭﻯ ﺍﺯ ﺭﻭس ها ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻋﻬﺪﻧﺎﻣﻪ ﺗﺮﮐﻤﻦ ﭼﺎﻯ ﺑﻪ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﻬﻠﮏ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺭﺳﺎﻧﺪ.
ملتی که تاریخ نمی خواند ،محکوم به تکرار آن است!!

بایرن

تو لیگ آلمان بایرن با 24 امتیاز از هشت بازی!!! اوله دورتموند با 7 امتیاز اختلاف دومه جالب اینجاست با این امتیاز تو خیلی لیگها میتونی صدرنشین یا یک قدمی صدرنشین باشی نه هفت امیاز اختلاف.

تو اسپانیا و انگلیس با هفتا اختلاف امتیاز تو هشت هفته رتبه نه تا فرق میکنه تو آلمان یکی هه هه

جنگنده

با شگاه خبرنگاران یه گزارش کارکرده به اسم برترین جنگنده های جهان

رتبه اول رو داده به بی 2 در صورتی که بی دو جنگنده نیست بمب افکنه هه هه البته رو دسته خودش عالیه

رتبه سوم سی هفده صد و سی که ترابریه نه جنگنده و حتی به نظرم سی صد و سی ازش بهتره

رتبه چهار و پنج و شش اینا هم هیچکدوم جنگنده نیستن

برای رتبه هفتم و رتبه دوم هم نوشته پیشرفته ترین!!! جالبه جفتشون هم مال یه کمپانی هستن فکر کنم خبرنگارای جوان بجز معنی جنگنده معنی ترین هم نمیدونن شایدم مترجمشون خسته بوده البته بجز خستگی بی مرام هم بوده چون منبع رو نزدن

منبع


هورا

روسیه کار خوبی کرد داعش رو زد آمریکه عوضیه ولی یکم اطلاعات ویکی پدیایی بهتون بدم البته مقایسه نیست چون این برای یه کار طراحی شده اون برای یه کار دیگه ولی جفتشون ظاهرا دارن ترورستها رو میزنن

روسیه سوخو 34


ابعاد 14 در 23 متر قیمت 36 میلیون دلار


آمریکا گلوبال هاوک

وحشتناکه

ابعاد 14 در 40 متر قیمت بین 130 تا 220 میلیون دلار

نام

این پستم درواقع یه سواله. چرا باسد اسم یه نفر رو اصغر بزارن؟ منظورم اصغر خالیه. اصلا اصغر خالی داریم بدون پیشوند پسوند؟

مثلا ما اسم فرهنگ داریم ولی کسی اسم بچه شو بی فرهنگ نمیزاره

یا مهدی ولی کسی گمراه نمیزاره

یا خالد ولی کسی فانی نمیزاره

سامان کسی آشفته نمیزاره

چطوریه اکبر داریم اصغر هم داریم؟

او آمد

یوحنا 1

 10   او در جهان بود، و جهان به‌واسطۀ او پدید آمد؛ امّا جهان او را نشناخت.
 11   به مُلک خویش آمد، ولی قومِ خودش او را نپذیرفتند.
 12   امّا به همۀ کسانی که او را پذیرفتند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند، یعنی به هر کس که به نام او ایمان آورد؛
 13   آنان که نه با زادنی بشری، نه از خواهشِ تن و نه از خواستۀ یک مرد، بلکه از خدا زاده شدند.


3

 17   زیرا خدا پسر را به جهان نفرستاد تا جهانیان را محکوم کند، بلکه فرستاد تا به‌واسطۀ او نجات یابند.


8
 1   امّا عیسی به کوه زیتون رفت.
 2   سحرگاهان، عیسی باز به صحن معبد آمد. در آنجا مردم همه بر وی گرد آمدند؛ و او نشسته، به تعلیم ایشان پرداخت.
 3   در این هنگام، علمای دین و فَریسیان، زنی را که در حین زنا گرفتار شده بود آوردند، و او را در میان مردم به‌پا داشته،
 4   به عیسی گفتند: «استاد، این زن در حین زنا گرفتار شده است.
 5   موسی در شریعت به ما حکم کرده که این‌گونه زنان سنگسار شوند. حال، تو چه می‌گویی؟»
 6   این را گفتند تا او را بیازمایند و موردی برای متهم کردن او بیابند. امّا عیسی سر به‌زیر افکنده، با انگشت خود بر زمین می‌نوشت.
 7   ولی چون آنها همچنان از او سوال می‌کردند، عیسی سر بلند کرد و بدیشان گفت: «از میان شما، هر آن کس که بی‌گناه است، نخستین سنگ را به او بزند.»
 8   و باز سر به‌زیر افکنده، بر زمین می‌نوشت.
 9   با شنیدن این سخن، آنها یکایک، از بزرگترین شروع کرده، آنجا را ترک گفتند و عیسی تنها به‌جا ماند، با آن زن که در میان ایستاده بود.
 10   آنگاه سر بلند کرد و به او گفت: «ای زن، ایشان کجایند؟ هیچ‌کس تو را محکوم نکرد؟»
 11   پاسخ داد: «هیچ‌کس، ای سرورم.» عیسی به او گفت: «من هم تو را محکوم نمی‌کنم. برو و دیگر گناه مکن.»]

هوادار

با نکونام موافقم

نکونام نوشته است: «امروز داشتم مصاحبه بعد از بازی پرسپولیس نفت را می خواندم، دلم به درد آمد واقعا، می‌گفتند این بازوبند برایش گشاد است، نوروزی و کفشگری لیاقت ندارند، امروز همان نان به نرخ روزخورها می گفتند نوروزی تیمت رو بردار و بیا، چرا زنده بود تشویق نشد؟ مردم عزیز چه آبی چه قرمز بدانید سکوها دست مردم نیست، دست یه مشت ... ، تو را به خدا قدر اینجور بازیکنان‌تان را بدانید، درست است توی چشم نیستند و محبوب سکوها نیستند ولی همه می دانند که لیاقتشان بیشتر از این است، هادی رفت ولی قدر امثال هادی که در این فوتبال زیادند را بدانید.»

به سکویی که به دایی و استیلی بعد از اون همه تلاش و افتخار آفرینی توهین کنه نمیشه امیدوار بود

عدد یکه بفرست

وسط دو نیمه فوتبال بین ست های والیبال بیت کوارتر بسکتبال

اگر حامی تیم ملی هستید به ما پول بدهید

جالبش اینه اوایل رقابتها میگه قهرمانانه پیروز شدن شما باید حمایت کنید بعد اواخر میبازیم میگه درسته باختیم ولی شما یکه بفرستید

حالم از این حسینی بی خاصیت بهم میخوره هر شب هرشبم برنامه داره

موسیقا

چرا موزیک شر کردن تو وبلاگ رسم نیست؟ چرا من دارم یه فلامنکو گوش میدم نمیتونم براتون تعریف کنم؟ چرا مهتاب تو فانوس رضا یزدانی بهم میچسبه؟

جنگ

خلاصه بگم اینی که میگن همه دنیا طرفدار صدام بود و در واقع همه دنیا بر علیه ایران بودن اگه دروغ نباشه اشتباهه. فرش اینه که دنیا نمیخواست نفت دست دولت های قدرتمند باشه گفت ایران که خود مختاره عراقم که قوی چی کار کنیم که زور جفتشون کم شه؟ خوب بندازیمشون به جون هم. ماهم احمقانه وارد جنگی شدیم که به هیچ عنوان هیچ برنده ای براش متصور نبود. نشانشم اینکه نقطه ضعف صدام و نقطه قوت ایران نیرو هوایی بود و اف 14 ایران رسما برگ برگ برنده ما اما آمریکا هیچ وقت حاضر نشد به عراقم اف 14 بده. یا مسائل دیگه میشه به کمک های گاه و بیگاه همون همه دنیا به ایران بود که ما شکست نخوریم اشاره کرد. و مورد دیگه هم اینی که ما صلح طلب بودیم و مظلوم و فلان و عراق به نا حق به ما حمله کرد جای تردید داره چون قبل از اقدام جدی عراق به شروع جنگ مقامات رسمی ما علنا از ارتش عراق میخوان بر ضد صدام کودتا کنن خوب برادر من اونارو عصبانی کردی حمله کردن دیگه مظلوم نماییت چیه؟

صرافی

آماری که رنجش از این بزرگتر باشه پیدا نکردم

کبر و ناز و حاجب و دربان

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
صاحب دیوان ما گویی نمی‌داند حساب
کاندر این طغرا نشان حسبه لله نیست
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست
بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود
خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست
عاشق دردی کش اندربند مال و جاه نیست

تمیزی

پری روز و دیروز یه تمیزی و اثاث کشی کوچولو داشتیم یاد پارسال این موقع افتادم اتاق جدید بهمون دادن من و دوتا م ها افتادیم به جون اتاق از کمد و یخچال پنجره تا تخت و کف و همه رو مثل آینه کردیم میومدی تو اتاق کیف میکردی اصلا شاید یکی از تمیز ترین اتاقای خوابگاه بود.

پیش بینی

آدمهای سیاست مدار معمولا پیش بینی های روشن نمیکنن دو پهلو حرف میزنن تا پس فردا اگه پیش بینیشون درست درنیومد راه فرار داشته باشن. اما از اونجاییکه من هم سیاستمدار نیستم انقلابیم حرفم رو صریح و صادقانه میزنم. ممکنه هم اشتباه در بیاد اما از کسی انتقاد رو قبول میکنم که اون هم پیش بینی صریح و صادقانه درست کرده باشه.

حالا جریان چیه جریان اینه که فکر کنم عربستان پدر سوخته به همه کشورها پول داده آمار ککشته هاشون رو اعلام نکنن. مگه میشه 140 تا ایرانی مرده شناسایی شده باشه از کل بقیه دنیا 250 نفر کشته شناسایی شده باشه؟ خوب معلومه پول گرفتن گفتن ما کشته ها مون رو اعلام نمیکنیم. پاکستان دیروز 230 تا کشته رو تائید میکنه بعد میگه نه 230 تا مفقود!!! نیجریه خودش یه قلم 600 نفر رو کشته اعلام میکنه بعد امروز رسانه های کثافت بین المللی کلا 700 و خورده ای کشته اعلام میکنن.

خبر بعد اینکه به نقل از یه منبع غیر موثق یه روحانی عربستان اعلام کرده بود که یارو جرثقیله سجده کرده باید ببینیم چرا بقیه جرثقیلا سجده نکردن؟ شاید اونا لائیکن. اما رسانه های دنیا به نقل از منابع رسمی عربستان اعلام کردن "این اتفاق منا خواست خدا بوده". بعد آخه مخاطب بین المللی چه میدونه قضا و قدر چیه و به جای اینکه این خبر رو بشنوه میشنوه که "مسلمانا بیشعورن". البته این اظهارنظر های خلق الساعه خوراک خودمونه.

خبر آخر اینکه میگن 30 تا زائر ایرانی احتمالا بازداشت شدن تو عربستان. من صد در صد قبول دارم آل سعود بی عرضه و دروغگو و کثافتن ولی فکر کنم ما هم میدوونیم.

تغییر

چند وقته فکر میکنم عاقبت به خیر نمیشم!!! این دیگه چی بود؟ آره خوب تو ایدئولوژی من چیزی به اسم سرنوشت وجود داره.

اما تغییر هم وجود داره به نظرم سرنوشت رو میشه تغییر داد اما خیلی خیلی سخت

در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند      گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را

اینو میدونم که دو راه به تغییر نتیجه منتج نمیشه

اولی هیچ کاری نکردن

دومی همون کار همیشگی رو کردن

حیایی

میگن امین حیایی به خاطر درخواست یه هنرمند سیاسی نتونسته رای مردم رو برای مسابقه خندوانه جمع کنه ژوله برده. چون امین تو قلاده بازی کرده بود. خوب تو موجی بودن مردم که البته منم جزو اونام شکی نیست یه هو دست به دست هم میدن حماسه میافرینن بی دلیل. اما در هر صورت در ایجاد موج یک پتانسیل درونی مردم به حرکت لازمه و یک رهبری. یعنی یه حرکت میتونه با وجود پتانسیل کم در مردم به خاطر رهبری عالی ایجاد بشه مثل اون موقعی که مردم مدل موهاشون رو مثا رونالدو میزدن یکم از جلوش میزاشتن بقیش کچل خیلی بد بود ولی وقتی رونالدو رهبر باشه میشه. یا یه موج میتونه با وجود پتانسیل بالای مردم حتی بدون رهبری خوب به وجود بیاد مثل جریان فاتحه مرتضی پاشایی که مردم خودشون دوستاشتن مدیریت خاصی پشتش وجود نداشت اما مردم موج رو ایجاد کردن. حالا به نظرم یه موج بدون خواست مردم و بدون وجود رهبر خوب نمیتونه بوجود بیاد. مثلا یه نفر که مقبولیت خاصی نداره مثلا استاندار تهران (از این بابت که نمیشناسمش و فکر میکنم شما هم نشناسیش میگم) بگه بیاین مثلا سعید معروف رو دیس لایک کنین خوب یه رهبر ضعیف با یه موضوع نه مورد نظر مردم به حرکت منجر نمیشه.

حالا راجع به خندوانه من که اون مسابقه رو ندیدم اما به نظرم تو بوجود اومدن این موج خود مردم نقش بیشتری از رهبری داشتن. مگه مردم انقدر پیگیرن ببینن هر هنرمند فلانی یه چیزی بگه اوناهم گوش کنن؟ فقط فرقش اینکه که نهایتا مردم موضوع قلاده رو فراموش کرده بودن و براشون یادآوری شد.

اما در کل این مسابقه کار خوبیه (نه اونقدر که الان داره گنده میشه) ولی کار خوبیه. من فقط مسابقه مهران غفوریان و نادر سلیمانی رو دیدم و هر چند به نظرم مهران باحال تر بود اما بهش رای ندادم چون دوست نداشتم یکی به خاطر رای من حذف شه یکی که برای همه مردم لحظه های خوبی آفریده مثل نادر سلیمانی و اون تکیه کلامش تو باغ مظفر که "قشنگه؟ فشنگه!"

راجع به امین و قلاده. قلاده رو اصلا دوست نداشتم و به نظرم بازی تو یه همچین فیلمی که نگاه کاملا یکجانبه ای به یه موضوع داخلی داره انتخاب سختیه. خوب امین اون اشتباه رو کرد حالا بچسبونمش به ده نمکی اونم آدمیه که زیاد دوستش ندارم. اما امین و ده نمکی کار خوبی به خوبی اخراجی های یک رو هم تو کارنامشون دارن کارهای خوبی که مردم باهاش حال کردن و حداقل در مورد امین به این یکی ختم نمیشه پس میشه با نگاه انتقام بهشون نگاه کرد و یا بانگاه گذشت.

بخواهید

  انجیل لوقا

فصل 11

 9   «پس به شما می‌گویم، بخواهید که به شما داده خواهد شد؛ بجویید که خواهید یافت؛ بکوبید که در به‌رویتان گشوده خواهد شد.
 10   زیرا هر که بخواهد، به‌دست آورد؛ و هر که بجوید، یابد؛ و هر که بکوبد، در به‌رویش گشوده شود.
 11   کدام‌یک از شما پدران، اگر پسرش از او ماهی بخواهد، ماری بدو می‌بخشد؟
 12   یا اگر تخم‌مرغ بخواهد، عقربی به او عطا می‌کند؟

 13   حال اگر شما با همۀ بدسیرتی‌تان می‌دانید که باید به فرزندان خود هدایای نیکو بدهید، چقدر بیشتر پدر آسمانی شما روح‌القدس را به هر که از او بخواهد، عطا خواهد فرمود.»

...

 17   او افکار آنان را درک کرد و به ایشان گفت: «هر حکومتی که بر ضد خود تجزیه شود، نابود خواهد شد، و هر خانه‌ای که بر ضد خود تجزیه شود، فرو‌خواهد ریخت.

...

 24   «هنگامی که روح پلید از کسی بیرون می‌آید، به مکانهای خشک و بایر می‌رود تا جایی برای استراحت بیابد. امّا چون نمی‌یابد با خود می‌گوید: ”به خانه‌ای که از آن آمدم، بازمی‌گردم.“
 25   امّا چون به آنجا می‌رسد و خانه را رُفته و آراسته می‌بیند،
 26   می‌رود و هفت روح بدتر از خود نیز می‌آورد، و همگی داخل می‌شوند و در آنجا سکونت می‌گزینند. در نتیجه، سرانجامِ آن شخص بدتر از حالت نخست او می‌شود.»


فصل 22

40 «دعا کنید تا در آزمایش نیفتید.»

برق

اگه کنتور برقتون سه زمانست در نیمه دوم سال ساعت 9 شب تا 5 صبح برق نیم بهاست و از 5 بعد از ظهر تا 9 شب دوبرابر قیمت

بودجه 94

بررسی اجمالی بودجه سال  1394

اعداد واقعی رقم اعلام شده توسط خود مجلس

رقم کل بودجه 838 هزار میلیارد تومن یا 311 میلیارد دلار


آمار

میدونین چرا انقدر به آمار علاقه دارم؟ تا قسمت قرمز  این جک ها رو باور نکنم

من خراب اون ملتیم که واسه سنگ زدن به شیطان ۴۵۰ نفررو له کردن و کشتن خدا قوت انصافا. حجتون قبوله شک نکینید

تو تلویزیون گفته 65000 نفر امسال رفتن به حج. نفری یازده میلیون تومن. میشه 715000000000 تومن. اگه دلار رو 3000 تومن حساب کنیم میشه 239 میلیارد دلار... جالبه نه! پولی که اونجا خرج میکنن به کنار... سوغاتی به کنار... حج تمتع... به کنار، اونوقت کل بودجه ی سال94؛ 586 میلیارد دلاره..... من دیگه حرفی ندارم... صرفا جهت اطلاع "جهالت" کاری کرد که پیرزن ایرانی گاو خود را بفروشد که به مکه مشرف شود،تا عرب از شتر به لامبورگینی و از چادر به برج برسد و مردم ما سعادت را دو دستی به اعراب تقدیم کنند که شاید سعادت خود در دنیای دیگر را یابند! آیا میدانید خدا کجاست؟ خدا در قلب کودکیست که در همسایگی حاجی از فقر ناله میکند و حاجی در بین عربها بدنبال "خدا" میگردد... )

منم انقدر بیکار نیستم هر جکی میشنوم بجای اینکه بخندم برم چرتکه دستم بگیرم فقط میدونم 65 هزار نفر تو 1 ماه نمیتونن به اندازه 80 میلیون نفر تو 12 ماه خرج کنن تو این جک هم دلار تو محاسبات 3 تومن در نظر گرفته شده نه 3000 تومن هه هه

حالا جک اینجاست میگن عربستان میخواد به قربانیای حادثه جر ثقیل نفری 900  میلیون تومن بده حالا بگو یک میلیارد اگه به قربانیای عید قربان هم همین قدر بده یعنی 65000 ایرانی هرکی تقریبا 10 میلیون برده یعنی 650 میلیارد تومن بردن یعنی اگه 650  نفر کشته بدیم حج 64350 نفر بقیه برامون مفت میشینه تا حالا نزدیک 150 ایم 500 تا دیگه میخوایم